متولد :13 دی 1320
روستای دهشک- طبس
: پروفسور حسين صدقي اولين فرد ايراني است كه دكتراي تخصصي PH.D در رشته هيدرولوژي دريافت نموده است و اولین کتاب هیدرولوژی فارسی با عنوان مقدمه ای بر هیدرولوژی توسط این بزرگوار به رشته تحریر در آمده است.
ايشان براي اخذ درجه دكترا در فرانسه تحصيل كرده اند و دوره فرصت مطالعاتي را در آمريكا گذرانده اند و لذا به زبانهاي فرانسه و انگليسي مسلط مي باشند.بدون اغراق ايشان يكي از بهترين هيدرولوژيست هاي دنيا مي باشند و ازمفاخر علمي ايران زمين و از چهره هاي ماندگار علمي به حساب مي آيند.
ايشان علاوه بر مقام والاي علمي از نظر اخلاقي نيز در مرتبه اي بسيار بالا و بي نظير قرار دارند و يك معلم اخلاق واقعي مي باشند.دکتر حسین صدقی استاد و مدیرگروه تخصصی علوم ومهندسی آب دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات می باشند.
تعدادی از تالیفات ایشان :
1-ترجمه کتاب اصول مهندسی هیدرولوژي (جلد اول و دوم) – تألیف: ژ، رمینراس
2-تألیف کتاب فرهنگ کشاورزي و منابع طبیعی جلد چهارم« آبیاري » به همراه: دکتر سپاسخواه، دکتر رحیمی، دکترموحد دانش، دکتر خلیلی، دکتر علیزاده، دکتر فرهودي
3-فرهنگ هیدرولوژي – استانداردهاي صنعت آب کشور – وزارت نیرو
وبلاگ تخصصی دکتر صدقی :http://hsedghi.blogfa.com/
…………………………………………………………….
نام جزوه : اصول هیدرولوژی مهندسی
نام استاد : رمنیراس/مترجم :حسین صدقی/
فهرست مطالب :
- بخش اول : آتمسفر و هیدرومتئورولوژی
- بخش دوم : ریزش های جوی
- بخش سوم : مشخصات پستی و بلندی و یخچالی یک حوضه آبریز
- بخش چهارم : مشخصات حرارتی یک حوضه آبریز
- بخش پنجم : تبخیر، تعرق و کمبود جریان
تعداد صفحات کتاب : 393 صفحه
√ حجم فایل : 14.1 مگابایت
…………………………………………………………………………………………
در صورت داشتن اطلاعات و تصاویر جدیدتر ؛ آنرا به همراه نام خود
به آدرس tabasenc@yahoo.com ارسال فرمایید
“استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع (www.tabasenc.ir) بلا مانع است”
eftekhar mikonam ke ishoon yeki az asatid bande hastand
بعنوان یک دانشجوی کشاورزی طبسی محصل در دانشگاه شیراز به خودم میبالم که شهر ما متخصصی مثل پروفسور صدقی را پرورش داده،برای ایشان و شما مدیریت محترم سایت ارزوی موفقیت و سربلندی روزافزون دارم
من بهداشت میخونم این درس رو افتادم ولی الان خیلی خوب بلدم و افتخار می کنم زادگاهم چنین افرادی دارد.
خوشحالم که استادی داشتم که نشانگر علم و اخلاق در سراسر جهان است دستانشان را می بوسم.
مجتبی ارجمندی
دانشنامه ی طبس تلاشهای شما در معرفی بزرگان شهرستان ستودنی است. سپاس. دکتر صدقی واقعا خوش اخلاق هستند
بنده در مصاحبه علمی دکتری در دانشگاه علوم و تحقیقات افتخار آشنایی با ایشونو داشتم،هرچند اساتید بنده هم افتخار شاگردی ایشونو دارند. همان ملاقات کوتاه خوش رویی و خاکی بودن ایشون بهترین خاطره مصاحبه را برایم رقم زد، آرزوی سلامتی براشون دارم.
بنده همواره افتخار می کنم که شاگرد استاد گرامی دکتر صدقی بوده ام. ایشان معلم اخلاق و علم بودند. و یاد کلاس درس ایشان در ذهن شاگردانش همواره زنده است.
درود به استاد گرامی استاد حسین صدقی.
از طرف رضا پیرتاج
جامعه آب امروز عزادار یکی از بزرگان علوم آب و بی شک بزرگترین شان در اخلاق و انسانیت است.
استاد بزرگوارم، دکتر صدقی عزیز پس از مبارزه ای نابرابر با بیماری در بیش از یکسال گذشته، دو روز پیش از جمع خانواده بزرگشان ، عزیزانشان و دوستدارانشان رفتند….
دکتر میدونم صدام رو میشنوی
دوستت دارم
امروز امدم سخنرانی کنم تا بگویم چون صدقی یافتن، یافتن صدفی گرانبها و کمیاب در اقیانوس است
پروفسور حسین صدقی نازنینم پدر گرانقدرم استاد اخلاق و ادب پدر مهندسی آب هیدروژدولوژی هیدرولوژی و هیدرومتدورولوژی پدر اخلاق ، کلماتی که بر تخته سیاه مینوشتی، ابرهای بهاری بودند که باران را به تشنگی گلبرگها مهمان میکردند. همه اتفاقهای تو به گل سرخ میرسیدند. پنجرههای کلاست را با پروانهها فرش کرده بودی و دیوارهای کلاست را با بوسه شاپرکها، کاغذدیواری. نیمکتهای کلاس، مثل کلام تو هیچ گاه بوی کهنگی نمیگرفتند. کلاست باغچه ای از گلهای همیشه بهار بود که عطر زندگی را از جانت میآکندند.
نفسهایت رسولان روشنی بودند. کلمات تو ساده ترین شکل ترجمه خورشید بود؛ وقتی بر روی مستطیل جامانده بر دل دیوار مینوشتی و نور را نقاشی میکردی. گرد گچهای سفید که بر شانههایت مینشست، انگار با لبخندی مهربان، دماوند در مقابلمان ایستاده؛ با همان سربلندی همیشگی.
اگر کسی چروکهای پیشانی ات را دنبال کند، به رنج باغبانی میرسد که سالهاست گلهایش را از بیم خزان، به بهارهای در راه سپرده است، باغبانی که هر صبح، با لبخندی بی پایان، بهار را به باغش دعوت میکند.
همه جادههایی که تو نشان دادی، به «خرد و روشنی» رسیدند. صدای گامهایت، زمزمه محبتی است که پیام آور دنیایی از مهربانی است. یادت می اید صدقی نازنینم، صدقی مهربانم، فرشته خوب من. یادت می اید سال 85 فریاد می زدی هر تغییری در طبیعت موجب نابودی اخلاق و انسانیت است. فریادهایت را برای حفظ منابع آب ایران به خصوص خوزستان از یاد نمی برم. یادت می اید می گفتی در جلسات امتحان برایم از عشق بنویسید.
صدایت، قاصدکهایی بودند که خبر از آینده ای روشن، از روزهای نیامده برایمان میآوردند. همیشه خستگیهایت را پشت لبخندهای ما گم میکردی؛ لبخندهایی که بوی افتخار و غرور و سربلندی میدادند، لبخندهایی که هنوز بوی امید میدهند، لبخندهایی که بوی بالندگی میدهند. ما ماهیان قرمز کوچکی بودیم که تشنه آب بودیم و از هم ه می پرسیدیم آب کجاست و تو رودی بودی که به اقیانوسهای دور، پیوندمان دادی . ابری بودی که جان تشنه کویری ما را از باران دانش سیراب کردی. تو چشمه ای هستی که زلالی را در زیر سایه درخت دانایی، به ما تعارف کردی. تو به ما یاد دادی تا مثل همه پرندهها پرواز کنیم و یادمان دادی که خویش را به خداوند برسانیم. وقتی که مثل همیشه آرام آرام شروع میکردی به صحبت کردن به شعر خواندن و کلاست را مملو از شهر می کردی روح ما دوباره جان می گرفت. آب حیات، همین کلماتی اند که تو به ما آموختی، بی آنکه چشم طمعی داشته باشی؛ تنها لبخند ما برایت کافی بود. کلماتی که تو به ما آموختی، هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد. ما درس چگونه زندگی کردن را از تو آموخته ایم و تمام دار و ندارمان، کوله باریست از آموختههای تو که سالها پیش از مسافر شدن، در دستهایمان نهادی تا سربلند به مقصد برسیم. همیشه دلگرممان کردی تا جادههای پرپیچ و خم زندگی را با امیدواری طی کنیم. حالا که باغچه زیبایت به بار نشسته، بخند؛ بخند مثل همیشه، تا ما همه خستگی راه را فراموش کنیم. بخند، زیبا بخند. صدقی نازنینمان یادم نمی رود همیشه می گفت من دانشجوی شماها هستم و شما استاد من.
ای رازدار دلهای کوچک و معصوم و سنگ صبور غمهای پروانهها، تو آمده ای تا از چهره جاهل زمین، گرد و غبار این همه ندانستن را بزدایی. آمدهای تا نهالهای سبز را باد هرزه گرد پاییز، به داس زردش نچیند. لب که به سخن میگشایی، صدها پرنده سپید بال در آسمان معرفت به پرواز میآیند و من لبریز این همه آبی، پریدن را تجربه میکنم. نگاهم که میکنی، تار و پود جانم لبخند میزند. دستهایت، ریشههای کنجکاوی ام را محکم میکند و صدای فرشته سانت، سایه غولهای نادانی را از کوچههای جانم میتاراند. ای فرشته خوبی ها، اینگونه که عاشقانه به رویشمان کمر بسته ای، دیر نیست که از هر گوشه این خاک، صنوبرانی سربلند، با انگشتان سبزشان، گیسوان خورشید دانش و فن آوری را شانه بزنند و ستارههای فروزان پژوهش، روشنی بخش رصد خانههای تاریک جهان گردد.
صدقی نازنینم هیچگاه فراموش نمی کنم گفتم استاد اجازه دارم سوالات را به زبان انگلیسی جواب دهم گفتی با هر زبانی که عاشقانه می دانی بنویس. تو را چگونه فراموش کنم ای فراتر از همه اندیشه ها صدقی خوبم.
تو را چه نامم ای عصاره مهربانی و ایثار و عشق؟ از شیره جانت نوشاندی ما را و رگهای کبودمان را از خون کاوش و تفکر انباردی، تا نفسهای زندگیمان، با نبض آینهها هماهنگ شود. دوستت داریم. میستاییمت صدقی عزیز و خاطر خستگی ناپذیرت را به واحههای خرم ایمان و عشق میسپاریم. صدقی عزیز بدان که هیچگاه بعد از این کویر ایران خشک نمی شود و هیچگاه نور ستارگانش کم نمی شود چرا که چشمه درخشان اخلاق و ادب تو صدقی عزیزم همه آبخوان های خشک را سیراب می کنی همه ستارگان از تو نور می گیرند و همه با کمک تفکر تو می اندیشند و کویر ذهنشان را به گلستانی زیبا تبدیل می کند با تو چه گویم ای وارث همه انبیا ای وراث همه دانشمندان جهان ای پدر اخلاق و ادب ای معلم مهربان دلسور و رحمت بر مادر بزرگوارت باد که چنین جواهری را در دل این جهان کویری پرورش داد. روحت شاد صدقی عزیز *******دانشجوی کوچک تو مجتبی ارجمندی از طرف همه ی دانشجویان دکتری مهندسی آب دانشگاه آزاد علوم و تحقیقات تهران
پروفسور حسین صدقی نازنینم پدر گرانقدرم استاد اخلاق و ادب پدر مهندسی آب هیدروژئولوژی هیدرولوژی و هیدرومتدورولوژی پدر اخلاق ، کلماتی که بر تخته سیاه مینوشتی، ابرهای بهاری بودند که باران را به تشنگی گلبرگها مهمان میکردند. همه اتفاقهای تو به گل سرخ میرسیدند. پنجرههای کلاست را با پروانهها فرش کرده بودی و دیوارهای کلاست را با بوسه شاپرکها، کاغذدیواری.
نیمکتهای کلاست، مثل کلام تو هیچ گاه بوی کهنگی نمیگرفتند. کلاست باغچه ای از گلهای همیشه بهار بود که عطر زندگی را از جانت میآکندند.
نفسهایت رسولان روشنی بودند. کلمات تو ساده ترین شکل ترجمه خورشید بودند؛ وقتی بر روی مستطیل جامانده بر دل دیوار مینوشتی و نور را نقاشی میکردی. گرد گچهای سفید که بر شانههایت مینشست، انگار با لبخندی مهربان، دماوند در مقابلمان ایستاده؛ با همان سربلندی همیشگی.
اگر کسی چروکهای پیشانی ات را دنبال کند، به رنج باغبانی میرسد که سالهاست گلهایش را از بیم خزان، به بهارهای در راه سپرده است، باغبانی که هر صبح، با لبخندی بی پایان، بهار را به باغش دعوت میکند.
همه جادههایی که تو نشان دادی، به «خرد و روشنی» رسیدند. صدای گامهایت، زمزمه محبتی است که پیام آور دنیایی از مهربانی است. یادت می اید صدقی نازنینم، صدقی مهربانم، فرشته خوب من. یادت می اید سال 85 فریاد می زدی هر تغییری در طبیعت موجب نابودی اخلاق و انسانیت است. فریادهایت را برای حفظ منابع آب ایران به خصوص خوزستان از یاد نمی برم. یادت می اید می گفتی در جلسات امتحان برایم از عشق بنویسید.
صدایت، قاصدکهایی بودند که خبر از آینده ای روشن، از روزهای نیامده برایمان میآوردند. همیشه خستگیهایت را پشت لبخندهای ما گم میکردی؛ لبخندهایی که بوی افتخار و غرور و سربلندی میدادند، لبخندهایی که هنوز بوی امید میدهند، لبخندهایی که بوی بالندگی میدهند. ما ماهیان قرمز کوچکی بودیم که تشنه آب بودیم و از هم ه می پرسیدیم آب کجاست و تو رودی بودی که به اقیانوسهای دور، پیوندمان دادی .
ابری بودی که جان تشنه کویری ما را از باران دانش سیراب کردی.
تو چشمه ای هستی که زلالی را در زیر سایه درخت دانایی، به ما تعارف کردی.
تو به ما یاد دادی تا مثل همه پرندهها پرواز کنیم و یادمان دادی که خویش را به خداوند برسانیم. وقتی که مثل همیشه آرام آرام شروع میکردی به صحبت کردن به شعر خواندن و کلاست را مملو از شعر می کردی روح ما دوباره جان می گرفت.
آب حیات، همین کلماتی اند که تو به ما آموختی، بی آنکه چشم طمعی داشته باشی؛ تنها لبخند ما برایت کافی بود. کلماتی که تو به ما آموختی، هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد.
ما درس چگونه زندگی کردن را از تو آموخته ایم و تمام دار و ندارمان، کوله باریست از آموختههای تو که سالها پیش از مسافر شدن، در دستهایمان نهادی تا سربلند به مقصد برسیم.
همیشه دلگرممان کردی تا جادههای پرپیچ و خم زندگی را با امیدواری طی کنیم. حالا که باغچه زیبایت به بار نشسته، بخند؛ بخند مثل همیشه، تا ما همه خستگی راه را فراموش کنیم. بخند، زیبا بخند.
صدقی نازنینمان یادم نمی رود همیشه می گفت من دانشجوی شماها هستم و شما استاد من.
ای رازدار دلهای کوچک و معصوم و سنگ صبور غمهای پروانهها، تو آمده ای تا از چهره جاهل زمین، گرد و غبار این همه ندانستن را بزدایی. لب که به سخن میگشودی، صدها پرنده سپید بال در آسمان معرفت به پرواز میآمدند. نگاهم که میکنی، تار و پود جانم لبخند میزند. دستهایت، ریشههای کنجکاوی ام را محکم میکند و صدای فرشته سانت، سایه غولهای نادانی را از کوچههای جانم میتاراند. ای فرشته خوبی ها، اینگونه که عاشقانه به رویشمان کمر بسته ای، دیر نیست که از هر گوشه این خاک، صنوبرانی سربلند، با انگشتان سبزشان، گیسوان خورشید دانش و فن آوری را شانه بزنند و ستارههای فروزان پژوهش، روشنی بخش رصد خانههای تاریک جهان گردند.
صدقی نازنینم هیچگاه فراموش نمی کنم گفتم استاد اجازه دارم سوالات را به زبان انگلیسی جواب دهم گفتی با هر زبانی که عاشقانه می دانی بنویس. تو را چگونه فراموش کنم ای فراتر از همه اندیشه ها صدقی خوبم.
تو را چه نامم ای عصاره مهربانی و ایثار و عشق؟ از شیره جانت نوشاندی ما را و رگهای کبودمان را از خون کاوش و تفکر انباردی، تا نفسهای زندگیمان، با نبض آینهها هماهنگ شود. دوستت داریم. میستاییمت صدقی عزیز و خاطر خستگی ناپذیرت را به واحههای خرم ایمان و عشق میسپاریم. صدقی عزیز بدان که هیچگاه بعد از این کویر ایران خشک نمی شود و هیچگاه نور ستارگانش کم نمی شود چرا که چشمه درخشان اخلاق و ادب تو صدقی عزیزم همه آبخوان های خشک را سیراب می کنی همه ستارگان از تو نور می گیرند و همه با کمک تفکر تو می اندیشند و کویر ذهنشان را به گلستانی زیبا تبدیل می کنند .
با تو چه گویم ای وارث همه انبیا ای وراث همه دانشمندان جهان ای پدر اخلاق و ادب ای معلم مهربان دلسور*** و رحمت بر مادر بزرگوارت باد که چنین جواهری را در دل این جهان کویری پرورش داد. روحت شاد صدقی عزیز *******دانشجوی کوچک تو مجتبی ارجمندی از طرف همه ی دانشجویان دکتری مهندسی آب دانشگاه آزاد علوم و تحقیقات تهران