مهدی قربانی
این مجموعه ی بصورت منظوم و منثور به قلم؛میرزا محمد علی منشی باشی طبسی«ره»(۱۳۴۵ -۱۲۶۷ هـ. ق)، است …
که طی نیم قرن خدمت خود بعنوان منشی عماد الملک حاکم طبس گلشن و…، با استفاده از ذهن خلاق و طبع شاعرانه و نگاه حکیمانه و ادیبانه خود، آن را با خطی بس شیوه (نستعلیق خوش )به رشته ی تحریر در آورده است،
مجموعه ای چهار جلدی هریک با هشتصد صفحه شامل موارد ذیل باشد:
بخش مقدماتی
– زندگینامه ی خانوادگی میرزا محمد علی منشی باشی
-خاطرات و سفرنامه ها
– تاریخ طبس گلشن
– تاریخ تون (فردوس)
– تاریخ گناباد
– تاریخ بشرویه
– تاریخ بجستان
– واقعه ی حمله ی حسین کاشی به طبس
– مکاتبات منظوم و منثور با حجج اسلام و بیان شرح زندگانی برخی از علمای اعلام
– دیوان اشعار،مدایح و مراثی اهل بیت علیهم السلام و…
علاوه برآن به تاریخ تربت حیدریه ، قاین، مشهد و بیرجند نیز اشاره دارد که به عنوان سندی ملی در خصوص وقایع دوره قاجار در منطقه ی خراسان (تون و طبس) در نوع خود کم نظیر و شاید بی نظیر است.
دراین بخشی از عناوین مطالب جلد اول این مجموعه را که موضوعات آن هنوز تدوین نشده را برای اطلاع علاقه مندان می آوریم
مقاله ی آقایان : محمد رضا اظهری و نجیب مایل هروی در مورد کتاب شلغم شوروا
مقدمه ی آقای اظهری در باره ی رونوشت کتاب
آثار میرزا محمد علی منشی باشی …۱
رباعی ….۱۳
سفر عتبات عالیات …۱۵
هجرت پدر میرزا محمد علی به تربت حیدریه…۱۸
هجرت برادر و خواهر میرزا محمد علی به تربت حیدریه …۲۲
مهمانداری و پذیرایی از آشنایان …۲۳
شراکت در تجارت ….۲۷
تولد میرزا محمد علی منشی باشی در تربت حیدریه …۲۹
ازدواج خواهر میرزا محمد علی …۳۱
وضعیت بازار تربت حیدریه و مالیات ..۳۴
وضعیت امنیت در تربت حیدریه …. ۳۶
واقعه ی قتل پسر حسین کاظم خسرو آبای …..۳۸
واقعه ی دستگیری احمد بادی (قاتل و راهزن)…۴۰
واقعه ی زن احمد بادی و برقراری امنیت …۴۴
مکتب رفتن میرزا محمد علی …۴۵
نعل سه میخه در پای آخوند مکتب ….۴۷
سفر زیارتی به مشهد مقدس رضوی …۵۳
ابتلا میرزا محمد علی به بیماری آبله ….۵۵
سرگرمی با بره و بچه آهو …۵۵
حکایت آموزنده …۵۷
باز بلند پرواز حضرت والا حاکم تربت و…۵۹
طلاق خواهر میرزا …۶۱
باز گشت پدر میرزا محمد علی به طبس …۶۴
توقف در رباط دره بید ۱۲۹۳ ق …۶۶
ناکامی برادر میرزا از ازدواج با دختر عمه …۶۹
ادامه ی مکتب رفتن میرزا محمد علی …۷۵
اشتغال میرزا محمد علی در دکان ملا محمد باقر ….۸۲
سفر ملا محمد باقر به مشهد مقدس ….۸۳
آشنایی میرزا محمد علی باموسیقی …۸۴
فوت تنی چند از علمای طبس و بی مهری های عامه ….۸۶
در بیان علما و عرفای طبس ….۹۰
ساخت و تمرین کمانچه …..۹۱
باز گشت ملا محمد باقر(استاد کار میرزا) از مشهد مقدس …۹۵
تنبیه میرزا محمد علی توسط پدر و استادش ….۹۶
در بیان ازدواج میرزا محمد هادی ، تجارت و شراکت ….۹۸
عاشق شدن ……۱۰۱
پشیمانی از اعمال گذشته و تذکار …۱۰۵
از مواضع تهمت بپرهیزید ….۱۰۷
سوء ظن استاد و تنبیه شاگرد …۱۱۱
(سال ۱۲۸۸ هـ ق) قحطی، بیماری ، ورشکستگی ….۱۱۴
آموزش قرآن به اطفال در مدرسه دیهشک …۱۱۹
شرح حال حاجی میرزا یحیی طبیب (برادر قنبر طبسی)…۱۲۳
نجات حاجی میرزا یحیی طبیب از دست دزدها با ختم ناد علی …۱۲۶
حیف دانا مردن و افسوس نادان زیستن …۱۳۰
اقامت در ده محمد …۱۴۲
قصد آهوان و کُرُند کردم …۱۴۶
قطع دست سارق ….۱۵۶
بلوچ و ترکمان در بشرویه …۱۵۹
معرفی میرزا محمد علی به عماد الملک و خواندن قصیده …۱۶۲
سرکار شما را با قصیده احضار فرموده اند …۱۶۴
حضا و نظار فرمودند او را نگاه دارید ….۱۶۸
تأکید در نگاه داری من فرمودند – حرکت به سوی طبس…۱۷۰
اسم مرا ملا علی می گفتند ، میرزا علی خطاب فرمودند …۱۷۲
احوال از چشم دو بین در طمع افتاد …۱۷۶
شکستن شهر خویش از مردی نیست …۱۷۷
شرح حال حاجی مصطفی قلی و طایفه ی خواجیج دیهشک …۱۸۰
کدخداهای دیهشک ….۱۸۷
شرح حال سادات دیهشک …۱۹۸
تاریخ قدیم دیهشک ….۲۰۶
سفر به دستجردان ….۲۰۷
سفر به بادام تک …۲۱۰
ورود به بادام تک ….۲۱۳
عزیمت به کوه یخاب و فوت حاجی علی بابانظر….۲۱۶
احضار عماد الملک به مشهد ۱۲۹۱ هـ ق ….۲۲۴
من مشهد نخواهم رفت عزیمت عماد الملک به سوی طهران ….۲۲۵
حاجی ابوالفتح خان پازوکی و حکومت طبس ….۲۲۷
قضیه ی آخوند ملا محسنای روضه خوان بیرجندی ….۲۲۸
به زنجیر کشیدن قیس آبادی ها …۲۳۰
آن سبو بشکست وآن پیمانه ریخت ….۲۳۱
شروع به کار میرزا محمد علی در دفتر ابوالفتح خان …۲۳۲
حاجی ابوالفتح خان معزول و عماد الملک به حکومت رسید …۲۳۴
سرگردانی در بیابان جزین ….۲۳۶
ملاقات با آخوند ملا جعفر در بجستان ….۲۴۱
پرسش از ملا عباس سیاح ثانی …۲۴۲
مفارقت از یاران و عزیمت به گناباد ….۲۴۳
اقامت در منزل نایب قریه ی زیبد …۲۴۵
دو ساعت به ظهر وارد جویمند شدیم ….۲۴۷
الحق گناباد مردمان چشم و دل سیری دارد …۲۵۲
استقبال مردم گناباد از ورود عماد المک ….۲۵۴
تنبیه کسانی که در غیاب عماد الملک خیانت کرده اند …۲۵۵
اهالی طبس جشن گرفتند ،پهلوان ها کشتی می گرفتند و…۲۵۷
حکم شد از طبس یک فوج سرباز بگیرند ….۲۵۹
شاهزاده ای که سیصد متعه و متعلقه گرفت ….۲۶۰
زنده است کسی که در تبارش ، باشد خلفی به یادگارش …۲۶۲
صفت حاجی علیمردان خان وکیل….۲۶۳
پدر و مادرم به فکر دامادی من افتادند …۲۶۸
فرزندان میرزا محمد علی منشی باشی …..۲۷۱
عمرم به مسافرت و مهاجرت از وطن عزیزم گذشت ….۲۷۵
برای سرکار عالی سفر مشهد مقدس پیش آمد ….۲۷۶
بیماری نظام الدوله و تغیر ایالت خراسان ….۲۸۰
هرگاه خبر مرگ نظام الدوله را آوردی ….۲۸۱
قصیده عیدیه در ارگ طبس ….۲۸۳
واکنش ها به قصیده ی عیدیه …۲۸۶
سیم تلگراف از تهران به شمهد وصل شد ۱۲۹۳ -۱۲۹۲ هـ ق …..۲۸۹
واقعاً اگر بهشتی است آستانه مقدس رضوی است وبس …. ۲۹۰
دزدیده شدن الاغ میرزا محمد علی در مشهد ….۲۹۳
پیدا شدن الاغ و تنبیه دزد ….۲۹۶
قدراهخ کشی آخوند ملا علی پسر حاجی عبد الرزاق ….۲۹۸
حضرت والا حرف کدام یک از علمای مشهد را می شنوند ؟ ….۳۰۰
گفت: آخوند ملاعلی خراشادی ….۳۰۳
آزادی آخوند ملا علی با وساطت آخوند خراشادی ….۳۰۶
بجستان بودیم چله ی زمستان شب برف زیادی بارید ….۳۰۹
سرکار عالی از تون به مشهد احضار شدند ….۳۱۰
در تمام بازار طبس یک شیشه آبلیمو پیدا نشد ….۳۱۲
معدل برای همه ایران برقرار فرمودند ….۳۱۳
خمع دیهشک را هم به واسطه ی من رعایت کرده ….۳۱۵
مردم به صدا آمدند و در تون بلوا کردند ….۳۱۶
عماد الملک مجمسمه ی حکومت است –عزل میرزا آقا بابا….۳۱۷
میرزا آقا بابا را برقرار و صاحب اختیار را بی اختیار کردند….۳۲۲
گناباد هم آن زمان آباد و خیلی مردمش دلشاد بودند …۳۲۵
علمای گناباد در دوره ی سرکار عماد الملک بزرگ ….۳۲۹
نایب الحکومه ی گناباد …۳۳۰
مکرر دیدم گنجشگ را در هوا می زد…۳۳۳
قصه شاهزاده جعفر قلی میرزا با آخوند زاده طلبه ….۳۳۶
حکم قتل و تاراج خانه شاهزاده را دادند ….۳۴۰
تریاکها هفت من تبریز بود به هفتاد تومان فروش کرد….۳۴۴
مدعی گری تولیت امامزاده طبس …۳۴۵
برای امورات طبس عارض و اشکالات و مأمور می تراشیدند….۳۴۸
علمای طهران برای بعض قوانین فرنگستان … ..۳۵۱
کاخک بمثابه کلید گناباد، و بُسطاق کلید تون و خور کلید طبس بود …۳۵۲
ما عالماً عامداً این سه محل را از طبس جدا کرده به حکومت قاین داده ایم ….۳۵۳
سه محلی که میرزا حسین خان از طبس گرفته و جزو قاین کرده بود به خود عماد الملک بخشیدیم…۳۵۶
شما از حکومت اسمی دارید و رسمش با صاحبکار و… ۳۵۷
قرار شد فردا در میدان ارگ{مشهد} سواره ی {طبس}را سان بدهند…۳۵۹
میرزا آقا بابا مرحوم شد(۱۲۹۷ هـ ق) …۳۶۲
درگناباد اسباب صاحبکاری حاجی اسکندرخان را چیدند…..۳۶۳
این حاجی اسکندر خان آدم بدی است …..۳۶۶
حاجی میرزا عبدالخالق خان مستوفی را به حکومت طبس برقرار…۳۶۸
خدا رحمت کند عماد الملک را که حالت فریبندگی دنیا داشت ….۳۷۰
عماد الملک با مستوفی دل بد داشتند….۳۷۱
دستم از کار ماند و قلمدانم عنکبوت تنید…۳۷۲
گفتم میرزا علی اگر امروز دست مستوفی کشته نشوی هزار سال عمر خواهی کرد…۳۷۴
حاجی میرزا عبدالخالق خان وارد طبس شد…۳۷۶
حکم حکومت را داد به خوبی قرائت کردم….۳۷۷
روزی که سرکار عماد الملک مراجعت می فرمایند وارد طبس می شدند…..۳۷۹
شبانه مستوفی با اسبی که از تون گرفته بودند گریخته…۳۸۱
بعد از دو سه ماه مستوفی را مرخص گردند..۳۸۲
خوبی کربلائی آقا حسن این بود که کسی دور برش نداشت ….۳۸۴
من مایل به آسودگی خودم بودم نه به دوستی کربلائی آقا حسن ….۳۸۵
آقا میرزا ابوالقاسم خان عماد الملک که حالا از تعریف مستغنی و…..۳۸۶
در گناباد نایب الحکومه بلاستقلال بودند…۳۸۶
آقای مستوفی باید ترک نفاق کرد و اتفاق نمود…۳۸۸
غلامرضا بیک پسر یعقوب بیک رباطی …مهمان کشند….۳۹۰
آقا توی برف سیاه می شویم ….۳۹۳
مرحوم حاجی اسمعیل شُله است که از سفر مکّه معظمه ……۳۹۵
شیخ حسن شام کشید کبک و خروس را کنار سفره چید…۳۹۸
بفرستید تفنگ و یراق تفنگچی های رباطی را از…..۴۰۰
اگر زنده باشم به قبر میرزائی که رسیدم سلام خواهم کرد ….۴۰۱
اسکندر خان را در گناباد کشتند …۴۰۳
حسن رجب و یکی دو نفر کدخدای دیگر را جلو ارگ جویمند به درخت بسته بود…..۴۰۴
تفنگ آقا سید جمال الدین صدا کرده به تهی گاه حاجی خورده بود…۴۰۴
برویدگناباد و اشرار را گرفته تسلیم کنید و قلعه ریاب را بکوبید…۴۰۵
آقا مهدی پسر حاجی اسکندر حلوانی فوت کرده و چهل هزار تومان دارائی…..۴۰۸
رو به حلوان راندیم در پیرحاجات یک دو روزی برای زیارت … …۴۰۹
بین راه شکر کردم که از حلوان در آمدم …۴۱۱
شکم قاطر به حدّی ورم کرد که یک دفعه ترکید و مُرد…۴۱۳
دیدم اسب رو به قبله دراز کشیده و مُرده است ….۴۱۴
آقای سرتیپ شما را خواسته اند…۴۱۶
چهار حکم در باب من اصدار یافته بود …۴۱۸
خیالم این است خود را به مأمنی بکشانم و در خانه یکی از علما بیندازم…۴۱۹
از مردی تا نا مردی یک قدم است…۴۲۱
پناهنده شدن میرزا علی به منزل آیت الله آقای آقا میرزا ملا عبد الواحد…۴۲۳
عباس بیک شرح گریختن و بست نشستن مرا ……۴۲۴
یک ماه که گذشت بست بودم کاغذی از رفیق……۴۲۸
اشرفی های دو نیم مثقالی حلوان چند دانه برای من بدهد….۴۲۹
گفتم : آن که جان بخشد اگر بکشد رواست …۴۳۲
سه نفر نوکرهای آقا حسین را روی میدان فرستاده که مرا بزنند…۴۳۶
بفرست آدم های آقا میرزا حسین و میرزا حسن را بیاورند …..۴۳۷
فرمودندآقا محسن آن کلاه را از لب طاقچه بردار ببر سر میرزا علی بگذار…۴۳۸
در سفر مشهد}تمنا نمودم که مرا در اداره دخانیات طبس دخیل … ..۴۴۰
آقا میرزا هدایت کاخکی که معروف به سید صاحب دیوان…..۴۴۳
می گویند این اسب سید{صاحب دیوان} را کشت ….۴۴۵
قطعه ای در فوت حشمت الملک امیر قاینات …۴۴۸
حالا که اسمش دوره مشروطیت است…۴۵۱
مستوفی گرز پیش کاری را برداشته می خواستند به سر میرآخور بزنند…۴۵۲
رعایای بلوک عرب آباد از میر محمد شاه بیک نایب عارض …..۴۵۳
حالم از عطش به العطش کشید و چشمهایم تاریک و…..۴۵۵
همه جای بدنم را خال و مثل پلنگی مخلخل و منقط کردند …۴۵۷
شرح حال برادرم میرزا محمد هادی…۴۵۸
فوت میرزا محمد هادی برادرم و ماده ی تاریخ …۴۶۳
حالا نوبت به من و یک خواهرم رسیده که هر دو نه زنده و نه مُرده ایم …۴۶۵
توقف عماد الملک در تربت و دیدار با علمای اعلام….۴۶۷
کربلائی عبد الکریم { پسرحاجی مهدی تربتی }خیلی آدم شوخ مزّاجی بود…۴۶۸
به طوری سرد شد که همه لباس تابستانی را مبدل به زمستانی کردیم …۴۷۰
کسی می گفت که حکام همه آمرزیده اند….۴۷۱
تمام مالیات طبس و تون و گناباد و توابع سی ودو هزارتومان و…..۴۷۲
این خاک، مرغوب و مطلوب همه دول عالم خواهد شد….۴۷۳
مشهور است پلنگ از زدن کینه ورتر شود…۴۷۴
حکم قتل شما از محضر ایالت کبری صادر شده …۴۷۵
آقا جان میرزا بیک شبانه گریخته خود را منزل آقا زین العابدین بست انداخت…۴۷۸
شب صاحبکار به همان طور که سپرده بود رفت…۴۸۰
شما بر عیال و کسان کربلائی آقا حسن دستی و حق گفتگو ……۴۸۲
یک دفعه موسی خان طبس وارد شد و…..۴۸۴
سرکار عالی چاره ندارند جز آن که به مستوفی خلعت بدهند…۴۸۶
حالا از آن خنده بوی خون می آید …۴۸۸
آقا محسن سرتیر غلطید تا رفتند به بینند چه شد جان سپرده…..۴۸۹
کمر قتل مرا کشیدند که همین امشب مرا بکشند…۴۹۳
اظهار تشکر کردم که مرا نکشتند چون حلال زاده خون ناحق …..۴۹۴
فرمودند: میرزا علی می گویند در راه دیهشک تو را جنّ زده ؟ ..۴۹۵
مستوفی؛ من حاجی میرزا یوسف را از تو می خواهم…۴۹۶
ناخوشی{ بیماری} وبا – ۱۳۱۰ هـ ق …۴۹۹
اسم طبیب یهودی از نظرم رفته می دانم از اقوام حکیم موسی …..۵۰۰
در رقه دیگر مرض از صفحات طبس کوچ کرده بود….۵۰۲
ناخوشی وبا گرفته ام و ترسیدم قضا و اجلم در اصفهک برسد…۵۰۴
لایق وزارت کسی است که هفت خصلت در او موجود باشد(شرایط صاحبکاری)…۵۰۸
دستورالعمل ۱۳۱۰ هـ ق را هم مهر فرموده آقا حسین مشغول …۵۱۱
یوسفعلی بیک میرآخور – با تبی سوزان….۵۱۲
میرآخور همان طور غلطید و طپید تا آخر شب مُرد….۵۱۶
به مستوفی فرمودند : تکدُر روح دارید بد مرضی است …..۵۱۷
سبحان الله چه خوابهائی دیدم…۵۱۹
می بینم این مرد مُرده متحرک و روح در بدن ندارد…۵۲۱
مستوفی؛ به سکته درگذشتند …۵۲۳
مستوفی حُسن صورت را با حُسن سیرت جمع و …..۵۲۵
فوت کربلائی آقا مهدی …۵۲۷
غلامحسین خان و میرزا علی خان را آورده زنجیر گردنشان گذاشتند…۵۲۸
وفات عماد الملک در ابتدای محرم الحرام سنه ی( ۱۳۱۱ هـ ق)، و اختلاف فرزندان…۵۳۰
به اسم علی اکبرخان حکومت را ختم کرد و …..۵۳۲
حکم لقب عماد الملکی و امیرتومانی برایشان رسید…۵۳۵
نامه ای از حجت الاسلام آقای حاجی میرزا محمد مجتهد تونی/ اعلا الله مقامه/…۵۳۷
علی اکبرخان عمادالملک را متهم به بابی گری نمودند…۵۳۸
می خواهند بروند عماد الملک را با اتباعش بکشند…۵۴۰
من تا تفنگ و فشنگ داشته باشم می زنم…۵۴۲
باید از جانب من با آقا میرزا شفیع خان بروی طبس و نماینده باشی…۵۴۴
توقف در تربت …۵۴۵
این طور شده که حکام مان یکی بابی و یکی صوفی باشد…۵۴۶
دیشب آقا میرزا شفیع خان واصل شدند (سرسپرده صوفیه )…۵۴۷
سرکار آقا شما را بس نبود که اولاد عماد الملک را دَر به دَر فرمودید…۵۴۹
میرزا شفیع خان ناچار به استعفا از حکومت طبس می شود …۵۵۱
چهار صد پانصد نفر بابی باید گرفته زنجیر کرده مشهد بیاورند…۵۵۳
از بنده در نمک خوارگی همین بود که عرض شد…۵۵۶
دیروز در خصوص بابی گری آن قدر با من محاجه کرد…۵۵۸
حکومت را به مفت به ما نداده اند پیشکش می گیرند….۵۵۹
حالا فهمیدم عماد الملک بابی نیست ….۵۶۰
این ها همان طایفه اند که برشاه ایران علنی تیرانداختند… ۵۶۲
کاخک الحق جای بسیار خوب و خوش آب و هوایی و… …۵۶۴
چند نفر از طایفه بابیه در کاخ هستند…۵۶۵
فوت ناصرالدین شاه و جلوس مظفرالدین شاه ….۵۶۸
حکومت را به عماد دیوان پسر عماد الملک بزرگ محول و…..۵۶۸
همان کربلائی غلامرضا بیک نایب گناباد شد….۵۷۰
مأخوذ طبس هشت هزار تومان بیشتر نیست…۵۷۲
حشمت الملک را راه ندهید و نگذارید به خاک طبس ورود نمایند…۵۷۴
از سیستان سواره بخواهند و به قهر و غلبه طبس را از چنگ عماددیوان بیرون ……۵۷۵
برج های ارگ را تفنگچی گذاشتند که از هرجا سواره امیر رو به شهر….۵۷۸
زنهای محله خواجیج تمام خانه ها را واگذاشته بعضی به…..۵۸۲
اگر میرزا علی در بساط شما باشد من نیستم…۵۸۳
من هم دیهشک آمده مشغول خاک شوری و رعیتی شدم …۵۸۵
ملاقات عماد الملک با مظفرالدین شاه ….۵۸۶
سر این فقره بین حشمت الملک و آقای معین دیوان به هم خورد….۵۸۷
عماد الملک به دلوئی تشریف برده در …..۵۹۰
خواهش می کنم میرزا علی را به من واگذار فرمائید…۵۹۲
میرزا محمد علی در بستر بیماری ،طبابت در دارلشفاء حضرت رضا (ع)…۵۹۴
آقا میرزا علیرضا ی مجدالاطباء (میرزا محمد علی را طبابت کردند)…۵۹۶
بهبودی و درمان میرزا محمد علی حاصل شد…۵۹۸
هر روزه افتان و خیزان به حرم مطهر مشرف می شدم….۵۹۹
عرض کردم من محاسنی قلیل و مطاعنی کثیر دارم….
عرض کردم امان نامه به خط مبارک می خواهم….۶۰۴
تا این براتها را میرزا علی صحه نگذارد و مهر ننماید من مهر نخواهم کرد…۶۰۷
آقا سید محمد تقی خان را با بنده به توی ولایت مأمور فرموده …۶۱۱
چه ضرر دارد روزنامه مسافرتمان را بنویسید…۶۱۳
تاریخ طبس و خاندان بنی شیبان…۶۱۴
یکی از این امرا میرحسن خان طبسی بود ….۶۱۹
خوانین خوسف من محال قاین نسبت به خاک طبس دست اندازی و……۶۲۳
حکومت میر حسن خان و فرزندان…۶۲۴
موقوفه میرحسن خان….۶۲۶
معنی لغوی طبس ….۶۲۷
ناصر خسرو در طبس….۶۳۰
شاه اسمعیل صفوی و نادرشاه در طبس….۶۳۱
ادامه شرح سفر با آقا سید محمد تقی خان …۶۳۵
جغرافیای بشرویه …۶۳۶
اولاد در بشرویه زیاد می شود و همه بچه های خوب و…..۶۳۹
این زنگ را تو باید به گردن گربه به بندی ….۶۴۱
غروب وارد کلات شده منزل آخوند ملامحسن رفتم ….۶۴۳
اشعاری هجویه….۶۴۵
فرموده بودند حاج میرزا محمد نایب طبس، بنده را گرفته در ارگ زنجیر نمایند…۶۵۴
سفر عماد الملک به مشهد برای معالجه و فوت ……۶۵۸
قصیده ای در مدح میرزا محمد علی…..۶۶۰
میرزا محمد علی هجویه ای در باره خود گفته است …..۶۶۱
تاریخ احداث آب انبار رقه …..۶۶۵
تاریخ احداث آب انبار حاجی آباد دیهوک ، و دیهشک…..۶۶۵
جغرافیای تون «فردوس»…۶۶۶
کشتار ملاحده در حمله هلاکوخان به تون« فردوس»….۶۶۷
محلات ،حمام ها ، آب انبار ها و……۶۶۸
مقبره ی میرتونی و اشعارش….۶۶۹
اهالی تون و ییلاقات…..۶۷۱
روستاها و محصولات باغی و.. ….۶۷۲
علت پایتخت شدن طبس به سرحد بودن طبس است….۶۷۳
علمای تون….۶۷۳
عرفا و شعرای تون ….۶۷۵
تون رو به ترقی و طبس رو به ویرانی و خرابی دارد….۶۷۷
جغرافیای گناباد….۶۷۸
چند نفر از بیم خود را در چاه کاریز افکندند ….۶۸۰
طایفه خفاجه فطرتاً شجاع و پردل و با جلادت اند…۶۸۲
در گناباد مسکرات ومنهیات وجود نداشت ….۶۸۴
اوصاف مردم گناباد و این که از روی طبس موضوع شده(۱۳۳۱ ق) ….۶۸۵
اوصاف بلوک بجستان…۶۸۷
حکومت میرزا ابوالقاسم خان عماد الملک….۶۸۸
محمداسمعیل خان سرهنگ آن اوقات در مشهد بودند….۶۹۰
در مدح محمداسمعیل خان سرهنگ(صاحبکار) سروده است…..۶۹۱
فهمید که در ترکش هرکس چه قدر تیر و در انبان هرکس چند کَرده نان است…۶۹۳
کربلائی محمد بیک دستجردانی را مرخص فرمودند….۶۹۵
دو نفر از این ولایت تخلصشان مستوفی بود….۶۹۷
الحق ملامحمد صادق در کار گوش بری و کلاه برداری ……۶۹۸
لقب عماد الملکی که لقب موروثی پدری ایشان بود از دولت گرفتند….۷۰۱
میل شان این بود در مرکز حکومت موروثی که طبس باشد زیب اورنگ شوند….۷۰۳
عماد السلطنه مبتلا به مرض مهلک کُزاز جان سپرد….۷۰۶
این قدر می دانم که عروسی ملوکانه بود …..۷۰۷
محمد اسمعیل خان به فکر متعه افتاد…۷۰۹
محمد اسمعیل خان مقصرها را به دلوئی برده همان جا حبس و زنجیر می کرد….۷۱۱
در نظر مبارک سرکار امیرزاده اعظم خاک و زر هم سنگ است….۷۱۳
صاحبکار از بنده عهد گرفت که از ما مضی گفتگوئی نشود….۷۱۵
قصیده ی معروضه {در وصف نایب عماد الملک در گناباد}این است ……۷۱۶
میرعلیرضا بیک انتظام دیوان را از کار نیابت تون معاف داشته بودند….۷۲۲
اشعاری در زمان دلتنگی و…(۱۳۲۰ هـ ق)…..۷۲۳
تا بود خوش گذراند و عمر عزیز را به خوشی ختم کرد….۷۲۸
اهل کاخ که به قدر دو هزار نفر هستند یک دفعه دور منزل حاجی را احاطه کردند….۷۲۹
از اشعاری است که در گناباد به رشته{ی} نظم کشیده ام …..۷۳۱
اشعاری که از حال و پریشانی احوالم خبر می دهد…. ۷۳۳
قبول ریش توسط آدم…۷۳۶
نامه ای از مرحوم ملا محمد رضای المتخلص به صهبا (شاعر)….۷۳۷
اشعاری در وصف ماه مبارک رمضان ….۷۳۹
اشعاری برای فراغت از خیالات بیهوده….. ۷۴۲
آن چه در گناباد دیده و در این دوره شنیده ام …۷۴۵
اشعاری که در رباط قریه ی اصفاک نوشته ام{۱۳۰۹ هـ ق}….۷۴۶
اگر چه اشعار من پریشانی می آورد و قابل قرائت نیست….۷۴۷
اشعاری در مقام افسوس و دریغ از جدائی یاران سابق و ماران لاحق….۷۵۱
قصیده ای در ومدح و منقبت امیر مؤمنان {حضرت}علی علیه السلام….۷۵۲
اشعاری در شکایت از فلک کج مدار و کید روزگار غّدار است….۷۵۴
اشعاری در بی ثباتی آدم و رفتن از این عالم …. ۷۵۷
اشعاری در تقطیع دیدار یاران ….۷۵۷
اشعاری در شکایت از جبیب و نگاری دل فریب و….۷۶۰
اشعاری در اشتیاق به دیدار محبوب….۷۶۲
من هم اسم این روزنامه خبریه را که خلاصه الافتضاح من است «شلغم شوروا» گذاشته ام…. ۷۶۴
اشعاری در شکایت از شام و نهار و روزه ….۷۶۵
این بنده در ده روز عاشورا روضه خوانی داشتم …۷۶۷
رباط شور را به چشم عبرت دیدم –شعر…۷۷۰
آن رباط شور نامه این است …۷۷۲
دوستی داشتم سخت دل و سست مهر و سبک روح و گران جان …۷۷۹
فرمودند در بشرویه بیده نیست …۷۸۰
ملمع ….۷۸۳
نامه و اشعاری در وصف مرثیه خوانی های محرم – شیخ نظام الدین…۷۸۶
آن وقت شیهه {ی} عزا بر کشیده به این اشعار خون بار مترنم شدم….۷۸۹
مرثیه ای در سوگ محرم…۷۹۳
مرثیه ای دیگر در مصیبت حضرت ابا عبد الله {ع} ….۷۹۵
مرثیه سبط رسول الثقلین حضرت ابا عبد الله الحسین/ارواحنا فداه/….۷۹۸
مرثیه {ای}دیگر از زبان یک تاز عرصه {ی}نینوا …..۸۰۰
در مرثیه {ای}دهشت موهبت …۸۰۲
بی غیرتان ز ترس – اشعاری در باره ی وهب بن عبد الله کلبی….۸۰۳
نوحه و سینه زنی در مرثیه و سوگ سید مظلومان و شاه تشنه لبان/اروحناه فداه/…..۸۰۴
زبان حال حضرت علی اکبر…۸۰۸
نوحه {ی}لِفِ نش مرتب از زبان حضرت سیّد الشهداء بعد از قتل علی اکبر است …۸۰۹
نوحه از زبان حضرت زینب سلام الله علیها ….۸۱۰
نوحه {ای}دیگراز زبان حضرت سکینه خاتون سلام الله ….۸۱۲
ایضاً مرثیه {ای} دیگر گاه به میدان رفتن امام زمان حجت عالمیان حسین بن علی علیه السلام ….۸۱۳
نوحه ی سینه زنی از زبان حضرت سکینه خاتون ….۸۱۸
نوحه ی سینه زنی ….۸۲۰
نوحه ای برای روز اربعین ….۸۲۱
نوحه ی دیگر برای اربعین …۸۲۲
نوحه ای دیگر از زبان امام زمان حضرت اباعبدالله ارواحنا فداه است…۸۲۴
نوحه ای دیگر خطاب به سرور اولیا شاه دشت کربلا حضرت سید الشهداء….۸۲۵
نوحه ای دیگر از زبان ام لیلای ….۸۲۶
نوحه ای دیگر از زبان امام …..۸۲۹
نوحه ای دیگر از زبان حال …..۸۳۰
نوحه ای دیگر زبان حال اهل ….۸۳۱
نوحه ای دیگر زبان حال اهل …..۸۳۳
نوحه ای دیگر در علّو مکان فوق ….۸۳۴
مرثیه ای دیگر زبان حال …..۸۳۵
نوحه ای از زبان حُر شهید ….۸۳۹
نوحه ای دیگر در میدان رفتن …..۸۴۱
شبی که در دره بید بودم و مانند بید از باد محرومی می لرزیدم …..۸۴۴
شبی در امیر آباد…۸۴۵
صاحبکار را جلو انداخته به خار فیروزی آوردند….۸۴۶
اشعاری در مدح عماد الملک حاکم طبس …..۸۴۷
حکایت و شکایت از کُره اسب عربی …۸۵۱
اشعار جهت طول اقامت در امیر آباد …..۸۵۴
صاحبکار در فکر فرار افتاد و از سرکار عالی مرخصی گرفت…۸۵۵
اقامت در منزل حاجی سلیمان تُرک در محلّه ی سراب …۸۵۸
امورات گناباد به واسطه ی فساد مفسدین رو به اغتشاش گذاشت….۸۶۱
اعتراض مردم کاخک و ندادن مالیات ….۸۶۲
حضرات خفاجه دلویگی هم که بازار آشفته می خواستند….۸۶۵
میرزا نصرالله و حاجی سید جواد را فلک کردند و تا جان داشتند زدند….۸۶۷
در مشهد مقدس انجمن ایالتی بر قرار شده بود…..۸۶۹
خلق را میازارید که این ها ودیعه ی خدایند …..۸۷۱
سرکار عالی از سفر عارضین کاخک مبلغی متضرر شده بودند….۸۷۴
باری در تون این چند شعر را موزون کردم …..۸۷۵
اشعاری از روی دلتنگی….۸۸۰
اشعاری از ناملایماتی که در طبس بوده ….۸۸۱
سرکار عالی به فکر صاحبکاری افتادند،آقای صدیق الممالک معین شدند….۸۸۳
صدیق الممالک امین اوقاف طبس و بعد مالیات طبس را به عهده گرفت …..۸۸۴
فتنه ی حسین کاشی، مرگ مظفرالدین شاه، جلوس محمد علی شاه و احمد شاه و…..۸۸۷
اعراب طایفه نشین به این ولایت تاختند وقلعه فهالنج را تاراج کردند…۸۸۹
ملحقات….۸۹۱
حسین کاشی که معروف به نایب حسین ….۸۹۵
صدیق الممالک از روی دیهوک به مشهد رفت …۸۹۸
حسین کاشی سه روز به نوروز ۱۳۲۹ هـ .ق وارد طبس شد…۸۹۹
حسین کاشی از فتح شهر مأیوس شد و از محاصره دست کشیده …..۹۰۰
پسرحسین کاشی معروف به سرتیپ گلوله خورد و مُرد….۹۰۱
فوت حجت الاسلام مرحوم آقای آقا میرزای مجتهد…..۹۰۱
آقا میرزا اسمعیل المتخلص به هنر اهل طبس را از جنایات حسین کاشی آگاه کردند ….۹۰۲
محمد علی نوغانی به دیهشک آمده قلعه کهنه را بازدید ……۹۰۳
حسین کاشی و اتباعش از طبس رفتند….۹۰۴
محاصره ی قلعه ی گیسور و کشتن محمد علی نوغانی ….۹۰۵
قصیده ای در مدح امیر مؤمنان حضرت علی (ع) در روز عید غدیر….۹۰۹
حضرات اسفندیاری سر به خود سری بر داشتند….۹۱۱
قصیده ای در بیان آمدن نامه از فتنه ی اشرار بلوچ در دیهوک….۹۱۲
قصیده ای در بیان حکم امیر تومانی عماد الملک و روزهای پایانی حکومتش….۹۱۴
دستگیری اشرار و سارقین فارسی و قتل غلامحسین کارخانه کی ….۹۱۸
خلعت مظفر الدین شاه به حاکم طبس(قصیده)….۹۲۰
منظومه ای در شکایت جهان و تأسف بر ایام جوانی …..۹۲۱
شرح حالات و صفات خود را در بحر رمل گفته ام….۹۲۶
شرح حدیث شریف ؛شش چیز در شش جاست ….۹۲۸
بیماری میرزا محمد علی و فوت محمد حسین نوکرش ….۹۳۱
نصایح پدرانه میرزا محمد علی خطاب به فرزندش هدایت الله … ۹۳۲
امیر اعظم حاکم کرمان مهمان عماد الملک شد/ منظومه ای مخمس ……۹۳۶
قصیده ای مخمس در بیان عزل شاهزاده مصطفی میرزا و منصوب شدن عماد الملک ….۹۳۸
عماد الملک به حکومت سبزوار بر قرار شدند….۹۴۲
منظومه ای در پاسخ مرحمت آقایان ؛ حاجی میرزا محمد علی مجتهد و آقا میرزا عبد الحسین نجفی…۹۴۶
حالات و صفات آقا کربلایی آقا حسن صاحبکار (متوفای دهم /شوال/ ۱۳۲۶ هـ .ق)…۹۴۸
ترجیع بند در مرثیه ی مرحوم کربلایی آقاحسن صاحبکار…۹۵۱
مقبره و مدفن مرحوم کربلایی آقاحسن صاحبکار (۱۳۲۶ هـ.ق) ….۹۵۴
اولاد مرحوم کربلایی آقا حسن صاحبکارو ادامه ی عمل صاحبکاری ….۹۵۵
حسین کاشی به قصد نفاق و نزاع بین مردم اساس البیت آن ها را تبدیل کرده بود ….۹۵۶
رباعیات …۹۵۷
اشعاری در تعریف و توصیف اسب سیاه….۹۵۸
اشعاری تقدیم به آقای حاجی میرزا یحیی طبیب /دام ظله/….۹۵۹
در تاریخ فوت مرحوم مغفور مبرورآقای محمد باقر مجتهد…۹۵۹
مرثیه ای در فوت مرحوم عباس بیک داروغه(۱۳۳۰ هـ . ق) …..۹۶۰
منظومه ای در بیان این که میل اهالی ایران به وضع اروپائیان می رود ….۹۶۲
قصیده ای در دوران علی اکبر خان حشمت الملک حکمران سیستان…۹۶۶
قصیده ای به مناسبت مراجعت حشمت الملک بزرگ از سفر مکه معظمه….۹۶۷
نصایح و تذکار عماد الملک به میرزا ناصری (محرر و شاعر) …۹۶۸
سوادی از نامه ی مرحوم آقا شیخ محمد حسین نجل مرحوم آخوند ملا محمد تقی …..۹۶۹
این صادق الوعد مرحوم آقا سید محمد صادقسابق الذکر که شرح حالشان به تفصیل گذشت…۹۷۳
اشعاری در عید قربان ۱۳۳۱ هـ . ق ….۹۷۴
اشعاری در سئوال جوابی دختری علوی نژاد …..۹۷۶
اشعاری بر وزن اشعار کمال الدین اصفهانی….۹۷۹
فوت حاجی آقا اسدالله و برادرش آقا مهدی (۱۳۳۲ هـ .ق)…..
کلیه حقوق برای سایت ” دانشنامه طبس گلشن ” محفوظ است
استفاده از مطالب و تصاویر با ذکر منبع ” دانشنامه طبس گلشن ” مجاز است
عالی بود