طبس یکی از شهرهای حاشیه کویر است. از مشهد که در شمال آن قرار دارد 500 کیلومتر فاصله دارد و یکی از شهرستان های استان خراسان جنوبی است است.
از شمال به کویر لوت، از جنوب به کویر نمک، از شرق به شهر فردوس و گناباد و از غرب به یزد محدود می شود. ارتفاع آن از سطح دریا حدود 700 متر است و از لحاظ جغرافیایی در 59 درجه و 56 دقیقه طول شرقی و 36 درجه و 33 دقیقه عرض شمالی واقع شده است و گرمترین شهر خراسان است.
طبس به واقع یکی از زیباترین شهرهای ایران است که چون گلی در شوره زار قرار دارد؛ زیبا، گرم و مملو از درختان نخل سر به هوا کشیده همراه با درختان پرتقال و نارنج با جوی های پر از آب و باغ ها و کوچه های پر پیچ و خم که انتهایی ندارد و انتهای یکی، ابتدای دیگریست.
پیدایش طبس
اولین اقوام ساکن طبس و در واقع اجداد طبسی ها دامدار و در غارهای مجاور چشمه سارها ساکن بوده اند که هنوز آثاری از آنان باقی است (1)
طبس یا پرتو پارت
با مداقه دراوضاع و احوال جغرافیایی از روی نقشه¬های موجود قبل از میلاد که «آثار تمدن در ایران در نیمه دوم هزاره پنجم و هزاره چهارم پیش از میلاد – دوره تمدن سفال نخودی رنگ » ثبت شده است ، در منطقه کویری ، زمان شاهنشاهی هخامنشی، محلی که امروزه روی نقشه «طبس» ثبت شده–نام پرتو (پارت ) parhava-part -دیده شده.
طبس در پیش از اسلام
بر اساس مستنداتی که هرودوت تاریخ نویس، ارائه نموده و به نقل از جلد اول کتاب سرزمین خورشید ترجمه استاد ذبیح الله منصوری، میت ری داتس از جمله موبدان زرتشیتی بوده که در طبس می زیسته و به عنوان ناپدری کورش کبیر وی را در همین منطقه تا سن شانزده سالگی تربیت و بزرگ نمود.
در دوره هخامنشیان و قبل از آن طبس مرزبان نشین تابع ایالت شاه نشین پارت (خراسان بزرگ) بوده است. در دوره اشکانیان طبس پادگان نظامی مهم مرزهای غربی آنان محسوب می شد و گاهی دست بدست می شده است. در زمان سلوکیان طبس از نفوذ فرهنگی و یورش نظامی آنها بدور ماند و در عین حال به پادگان بزرگ نظامی ایزد خواست (یزد) باج (مالیات) می داد و در دوره ساسانیان طبس همانند دوره هخامنشیان بود. یزدگرد سوم آخرین امپراطور ساسانی در گریز به سمت مرو چند ماه در طبس اردو زد.
در تمام طول این مدت طبس به عنوان پل ارتباطی شرق ـ شمال شرق با غرب بوده، یعنی راه مهم و سوق الجیشی پارت و هگمتانه و شوش و بین النهرین به پاسارگاد از طبس می گذشته و راهدارها در رباط ها و چاپارخانه های بسیاری در مسیر آن احداث شده بود که بقایای برخی موجوداست.
طبس پس از اسلام
در سالهای ۲۹ هجری قمری سپاه اعراب مسلمانان به فرماندهی عبدالله بن بدیل خزاعی از شمال غرب طبس وارد و قلعه چارده (جوخواه امروز) را متصرف شدند و آماده نبرد با سپاه طبس می شدند. مردم طبس صلح خواستند و با ۶۰۰۰۰ درهم خراج سالیانه صلح گردید. این فتح موجب مسرت فراوان عمر بن خطاب، خلیفه دوم شد و دولت ارشد طبس را بعنوان مطلع الفجر و دروازه خراسان نامیدند. در زمان خلافت امیرالمؤمنین مردم طبس به اسلام گرویدند و آن حضرت خراج را به آنان بخشید. در زمان حکومت امویان و مروانیان وضع به همین منوال سپری شد در حالیکه مالیاتهای سختی از مردم گرفته می شده است. زیرا کویر سوزان و صعب العبور مرکزی یک مانع طبیعی و سخت برای عبور دادن لشکر و تجهیزات محسوب می شد. طبس از حمله مغول آسیبی ندید و پذیرای مهاجرین بسیار بوده است.
در زمان سلجوقیان، اسماعیلیان بر طبس استیلا یافته و قلاع محکمی در کوههای طبس ساختند. طبس در این زمان پایتخت اسماعیلیان قهستان بوده است و نیز مرکز آموزش فدائیان مطلق که مستقیماً از قلعه الموت دستور می گرفتند.
سیاحانی چند مثل ناصر خسرو قبادیانی (۴۴۵ هـ.ق.) در آن دوره از طبس بازدید و از زیبایی طبس و حکومت گیلک بن محمد به عظمت یاد کرده و از وجود امنیت بسیار و رعایت دقیق احکام شرع سخن به میان آوردند. با استیلای تیموریان طبس تابع حراست بوده و سپس با ضعف آن نظام ازبکهای مهاجم چندین بار به طبس یورش آورده و دختران و پسران بسیاری را به قتل رساندند. زیرا در برابر برده شدن و انتقال آنها به بین النهرین مقاومت می نمودند. در اوایل دوره صفویه مردم طبس سنتی و متعصب بودند و بسختی با شاه اسماعیل صفوی جنگیدند.
بالاخره سلطان شیردم خان از وی امان خواست و از فرماندهان عالی رتبه وی گردید و بعد به صفت بابرخان حاکم هند درآمد. طبس در دوره صفویه مستقیماً تحت نظارت اصفهان بر بلوک بزرگی از شرق کشور حکومت نمود و همواره گروهی قزلباش برای رفع حمله ازبکان و امنیت طریق الرضا (ع) (راه تجاری نظامی اصفهان ـ یزد ـ مشهد) در طبس مستقر بودند.
محمد افغان با حمایت مالی و تسلیماتی کمپانی هند شرقی (انگلستان) شهرهای شرقی ایران از جمله طبس را گرفت و سپس به کرمان و اصفهان رفت. طبس بعداً توسط نادرشاه از وجود مهاجمین افغانی پاکسازی و نامبرده حاکم جدیدی از اعراب شیبانی را در طبس به حکومت گمارد که ۷ نسل متوالی تا دوره پهلوی بر طبس حاکم بودند و حاکم نشین طبس از آن دوره تا سال ۱۳۸۰ هجری شمسی تابع خراسان به مرکزیت مشهد مقدس بوده است.
قلمرو طبس
قلمرو حکومتی طبس شامل: گناباد ، فردوس ، بشرویه ، بجستان ، دستگردان ، رباط پشت بادام و قسمتی از شمال کرمان بوده است.
از میان امرای شیبانی طبس امیرحسن خان در عمران و آبادی طبس بسیار کوشید.
تالار آیینه نشان، عمارات باشکوه و منبت کاری، استخرهای آب باشکوه با نوارهای چرخان و طلاکوب یا سیمکوب، باغها و کوشکهای باصفا، خیابان بندی طبس و کانال کشی انهار، هرس درختان بر اساس طرحهای هندی، احداث آب انبارها، احداث حمامهای بزرگ و تمیز و مساجد و تکایا و… از اقدامات وی و دولت یا اعقاب اوست.
طبس در دوران معاصر
در دوره معاصر شکوه و عظمت طبس به فراموشی گذاشته شد. گناباد، بجستان، تون (فردوس) و بشرویه به تدریج از آن جدا شدند، از قلمرو آن کاسته شد، و «حکومت» به «فرمانداری» تنزل یافت.
در سال ۱۳۵۵ طبس به عنوان یک شهر باستانی شناخته شده و تغییر و تخریب آثار قدیمی آن ممنوع شد. دو سال بعد، زلزله مخرب ۲۵ شهریور ۱۳۵۷ طبس را بکلی ویران نمود و حدود 15۰۰۰ تن قربانی گرفت.
در سال ۱۳۸۰ با تصویب هیأت دولت شهرستان طبس مشتمل بر دو بخش و هشت دهستان از استان خراسان منتزع و به استان یزد الحاق گردید و به عنوان دهمین شهرستان آن استان شناخته شد. در سال 1392 مجددا طبس از استان یزد جدا و به خراسان جنوبی ملحق گردید .
در سال ۱۳۸۱ بخش مرکزی طبس به دو بخش مرکزی و دیهوک تقسیم شد و در حال حاضر شهرستان طبس دارای سه بخش مرکزی، دستگردان و دیهوک می باشد.
کلیه حقوق برای سایت ” دانشنامه طبس گلشن ” محفوظ است
استفاده از مطالب و تصاویر با ذکر منبع ” دانشنامه طبس گلشن ” مجاز است
بخش طبس درسال1339ازشهرستان فردوس جدا وشهرستان شد