زلزله طبس : فيلم زلزله طبس ؛ تصاوير زلزله طبس ؛ مقالات فني و تخصصي ؛ خاطرات زلزله طبس، مقاله انگليسي
پژوهشگر : محمد رضا ملازاده
مطالب این صفحه سعی شده بر اساس مستندات و منابع معتبر تهیه گردد
زلزله 25 شهریور 1357 طبس در نوع خود بی نظیرترین و شدیدترین زلزله ایران درچند قرن اخير ؛ با شدت 7.8 ( یا 7.7) ریشتر بود که شهری استراتژیک در طول تاریخ با قدمت بیش از 2500 سال و با معماری بی نظیر به همراه حداقل 30 روستای تاریخی را به تلی از خاک تبدیل کرد و ده ها هزار نفر را به کام مرگ فرو برد به طوری که اجساد برخی دیگر سر از خاک بر نیاورد .
نگاشت شتابنگاري حاصله در محل ساختمان شيروخورشيد طبس هنوز قويترين نگاشت شتابنگاري از نظر محتوي انرژي و مشاهده شدن دامنههاي بلند در فركانسهاي مختلف در ايران و در دنياست.
تا سالها بعد از زلزله طبس اين نگاشت به عنوان مهمترين نگاشت حوزه نزديك گسل براي طراحي سازههاي حساس مورد استفاده بود. اين زلزله با گسل زمينلرزهاي به طول حدود هشتادكيلومتر و عمق حدود ۱۰ كيلومتر همراه بود. گسل زمينلرزهاي كه از فاصله حدود ۱۰ كيلومتري شهر طبس گلشن عبور ميكرد.
پسوند «گلشن» را به خاطر باغ گلشن به طبس ميدادند. شهر طبس شهري بود با بناهاي تاريخي فراوان و ميراث فرهنگي مختلف كه در آن زلزله كاملا ازبين رفت و عملا در اثر زلزله طبس چيزي از شهر باقي نماند. بازماندگان بايد ابتدا به باغ گلشن ميرفتند تا از نظر جغرافيايي خودشان را توجيه كنند و بدانند كه به كدام سمت بروند. توجه داشته باشيم كه شب تازه آغاز شده بوده و تاريكي مطلق – چون برق هم طبيعتا قطع شده بود – با فريادها و نالههاي مجروحان چه فضايي رابراي بازماندگان ايجاد كرده بود.
كانون زلزله در نزديكي «كريت» واقع بود و خرابيها از «ديهوك» در جنوب شرق تا «اصفهك» و سپس خود طبس گسترش مييافت. شهر طبس در مدت حدود سه سال بازسازي شد ولي شهري كه امروز به عنوان طبس در قلب كوير مركزي ايران وجود دارد، نسبتي با طبس زيباي تاريخي قبل از زلزله ندارد! شهري است مثل همه شهرها و حاشيه شهرهاي تازهساز – و اغلب بيهويت – ايران. اي كاش براي بازسازي فكري به حال هويت تاريخي علاوه بر ساختوساز مقاوم در برابر زلزله ميشد.
در حال حاضر بعد از طبس قویترین زلزله صورت گرفته در ایران زلزله سراوان در تاریخ 1392/1/28 به شدت 7.7 ریشتر بود که در عمق 70 کیلومتری زمین قرار داشت و به دلیل عمق زیاد آن تخریب کمی در منطقه داشت.
فهرست مطالب:
- فیلم زلزله طبس
- اطلاعات تخصصی راجع به زلزله طبس
- گالری تصاویر مربوط به زلزله طبس
- بازتاب زلزله طبس در مطبوعات
- اتفاقات و حواشی زلزله طبس
- خاطرات و شرح وقایع و اسناد
- فیلم مصاحبه با بازماندگان زلزله
- اطلاعات تخصصی موضوع زلزله طبس به زبان انگلیسی
1-مستندی کوتاه از زلزله طبس:
.
2- اطلاعات تخصصی
زمان زلزله :
حدود ساعت 19 و ۳۶ دقیقه (بعدازظهر ) 25شهریور ماه سال 1357 (ساعت ۱۵ و ۳۵ دقیقه و ۵۶ ثانیه به وقت گرینویچ) (روز ۱۶ سپتامبر ۱۹۷۸) (2)
موقعیت زلزله :
طبس واقع در جنوب استان خراسان ( غرب استان خراسان جنوبی فعلی و شمال یزد و غرب اصفهان ) می باشد.
تخریب:
شهرزیبا و تاریخی طبس با سابقة بیش از 2500 سال قدمت بكلی ویران و 30 آبادای خراب و به 100 آبادی دیگر خسارت وارد شد.خسارتهای عمدة این زلزله در شعاع 30 كیلومتری طبس بود و در تهران به فاصلة مستقیم 540 كیلومتر و در مشهد به فاصلة مستقیم 380 كیلومتر احساس شد.
تصاویر طبس قبل از زلزله
روی عکس زیر کلیک کنید
تلفات :
اگر چه در مورد اغلب زلزله های بزرگ کشور آمار دقیقی از تعداد کشته شدهها در دست نیست ولی از نکات قابل توجه در مورد زلزله طبس، اختلاف فاحش آمار موجود از تعداد جان باختگان این زلزله است . در آمارهای متفاوت تلفات زلزله حدود 19000 تا 25000 كشته را نشان می داد
مركز و عمق كانوني زلزله طبس
مختصات جغرافيايي مركز زلزلة طبس و عمق آن به وسيله مراكز مختلف چنين گزارش شده است:
انگلستان I.S.C ؛ عرض جغرافيايي N 37/33 (21/0 ± درجه) و طول جغرافيايي E 44/57 (15/0 ± درجه) و عمق
مسكو : عرض جغرافيايي N 24/33 و طول جغرافيايي E 40/57 و عمق km 33
آمريكا : عرض جغرافيايي N 40/33 و طول جغرافيايي E 40/57 و عمق km 33
NEIS
فرانسه : عرض جغرافيايي N 31/33 و طول جغرافيايي E 40/57 و عمق km 32
C.S.EM
ايران : عرض جغرافيايي N 35/33 و طول جغرافيايي E 40/57 و عمق km 5
اين مختصات عموماً جنوب شرقي منطقة خسارت ديدة اصلي و حوالي ديهوك را نشان مي دهند كه خسارتها و شدت زلزله در آنها به مراتب كمتر از طبس بوده است. در مورد عمق نرمال با توجه به بزرگي و شدت زلزله و وسعت منطقة خسارت ديده به نظر مي رسد عمقهاي ديگر مراجع به واقعيت نزديكتر است. مشخصات به دست آمده توسط ايران با استفاده از پايگاه هاي لرزه نگاري كه 23 عدد مي باشند بدست آمده است.(1)
شدت و بزرگی زلزله
بزرگي زلزلة طبس را USGS با امواج سطحي در ابتدا MS=7.7 گزارش كرد و سپس مراكز ديگر بزرگي آن را به شرح زير محاسبه نموده اند:
I.S.C. MS=7.4 Mb=6.4
MOS MS=7.3 Mb=6.8
NEIS MS=7.4 Mb=6.5
BRK MS=7.8
شدت زلزله طبس در محدودة20 كيلومتري آن با مقياس مركالي حداكثر حدود X برآورد شده است و در مجاورت گسلي كه با زلزلة طبس ديده شد در خسروآباد كه نزديكترين آبادي به گسل مي باشد، يك ديوار سالم به جاي نمانده است. ساختمان غسالخانه كه آجري با سقف تيرآهن و طاق ضربي است بكلي خراب شد و از 1100 نفر جمعيت آن 500 نفر كشته شدند. شدت زلزله با مشاهدات از منطقه چنين برآورد مي شود:
– طبس، خسروآباد، كريت، فهالنج بين X,IX
– ديهشك، دشتغران، امامزاده سلطان،جعفرآباد (متروكه) مزرعه طلوعي، ابراهيم آباد، تقي آباد: بين IX,VIII
– الهه آباد، جنت آباد، چمنزار، ده نو فاطمه برات، بهشت آباد (متروكه) و اصفهك بين VIII,VII
– ديهوك، حسين آباد (متروكه)، ركن آباد (متروكه)، هادي آباد، همت آباد (شرق طبس)، و نصيرآباد: بين VII,VI
(1)
شتاب زلزلهی طبس
دستگاه شتابنگار SMA-1 موجود در شهر طبس نموداری با حداکثر شتاب حدود نود درصد شتاب ثقل زمین را ثبت نموده است که آثار واژگونی بعضی اشیاء، افتادن دیوار، پرت شدن قلوه سنگها در سطح زمین و جابجایی اشیاء سنگین نشان دهندهی وجود شتاب قابل توجه زلزله در حوالی شهر طبس می باشد. در طبس صندوق فلزی پست که در بتن کار شده بود و دستگاه سیمکوپ از جا کنده شده و حرکت قائم آن، شتاب قائم بسیار زیاد زلزله را نشان می دهد.
در ژنراتور 50 تنی برق، 80Cm و در منبع گازوئیل این مرکز برق که حاوی 50 متر مکعب سوخت بوده 17Cm تغییر مکان مشاهده شده است. بدین ترتیب مشاهدات محلی نیز شتاب زیادی را در امتداد قائم و افقی نشان می دهند با حداکثر شتاب افقی %96g و شتاب قائم حداکثر %72gدر زلزلهی طبس علاوه بر شتابنگار موجود در منطقه، شتابنگار دیهوک واقع در 75 کیلومتری جنوب شرق طبس نمودارهایی با حداکثر شتاب افقی حدودg %38 و حداکثر شتاب قائم حدود %18g ، در بجستان واقع در 160 کیلومتری شمال شرق طبس نیز دستگاه شتابنگار نمودارهایی با حداکثر شتاب افقی حدود %22g و حداکثر شتاب قائم حدود %3g ثبت نموده است و بقیهی شتابهایی زیر g %15 داشته اند.
گسل همراه با زلزلهی طبس
طبس تا قبل از زمین لرزه سال 1357 جزو مناطق با خطر نسبی متوسط پهنه بندی شده بود. تحقیقات و پژوهش های ریخت زمین شناسی و نو زمین ساختی نشان می دهد که طبس به دلیل وضعیت خاص زمین شناسی مستعد زلزله های با قدرت بالا بوده ولی ابزارهای موجود در گذشته، توان شناسیایی این پتانسیل را نداشته است.
گسل عامل این زمینلرزه حدود 80 کیلومتر طول دارد و در عمق حدود 10 کیلومتری سطح زمین واقع است که از فاصله حدود 10 کیلومتری شهر طبس عبور میکند و کانون این زمینلرزه هم در نزدیکی روستای کریت طبس واقع بود و خرابیها از شهر دیهوک در جنوب شرق تا روستای اصفهک و سپس خود شهر طبس گسترش مییافت.
شهر طبس از منطقهی گسل نایبند فاصلهی چندانی ندارد. گسلهای مهم آن، گسل کوهبانان، گسل کلمرو، گسل داور، گسل کلرکوه، گسل اصفهک، گسل اسفندیار، گسل نایبند که عموماً شمالی- جنوبی می باشند و گسل جدید آن در 5 کیلومتری طبس که شمالی جنوبی می باشد و با این زلزله دیده شده است. طول آن 3 کیلومتر روی زمین که از شمال شرق طبس در سرآسیاب تا جنوب آن حدود معظم آباد ادامه دارد و طول غیر پیوسته 85 کیلومتر برایش تخمین زده شده است. حداکثر تغییر مکان قائم 30cm در 5 کیلومتری جنوب شرقی خسروآباد مشاهده شده و تغییر مکان افقی ناچیز حدود 5cm در جادهی خسروآباد به ده نو بوده است.
گزارش پیش لرزهها و پس لرزهها
قبل از وقوع زلزله پیش لرزه ای گزارش نشده و منطقه آرام بوده است. پس لرزه های زلزله طبس عموماً با بزرگی پایین که بزرگترین آنها حدود 5 بوده است. روز اوّل وقوع حادثه در طبس 23 پس لرزه و روز دوّم 7 پس لرزه و روز سوّم 3 پس لرزه و در دیهوک نیز 7 پس لرزه ثبت شده است.
سابقه زلزله خیزی منطقه
استان خراسان از مناطق زلزله خیز شدید کشور ایران است و هر چند سال یکبار زلزله ای با بزرگی بیش از ۶ در یکی از نقاط این استان روی می دهد ولی تاریخ طبس که شهری در حاشیه کویر است سابقهی زلزلهی شدیدی ندارد. طبس شهری خشت و گلی با قدمت بیش از 3هزار سال بود و در آن ابنیهی خشت و گلی قدیمی مانند مسجد دومنار، مسجد جامع و ارک طبس وجود داشته که یک زلزله شدید کافی بود تا آنها را خراب کند.
با توجه به خرابيهاي صورت گرفته در ارگ طبس و بخشي از آثار تاريخي در قبل از زلزله 1357 ؛ احتمال وجود زلزله اي ضعيف و حداقل در 300 سال گذشته وجود دارد ، اما تاكنون مستنداتي در اين رابطه يافت نشده كه علت عدم وجود مستندات ، آتش زدن كتابخانه عظيم اين شهر توسط راهزن معروف نايب حسين كاشي بوده است .
. عدم ذکر وقوع زلزله در این شهر در مدارک تاریخی مستند موجود و پابرجايی شهر تا قبل از زلزلهی ۵۷ ، نشان می دهد که زلزله در محلی که از نظر زلزله خیزی آرام فرض می شده رخ داده است. اینجاست که به یاد هشدار زلزله شناسان میافتیم که آرام بودن لرزهیی یک منطقه حتی یک آرامش هزار ساله دلیل بر مصون بودن آن از خطر زلزلهی قوی نیست خصوصاً که در حوالی آن سابقهی زلزله قابل توجه موجود باشد.
منابع :
1) – پایگاه ملی داده های علوم زمین کشورwww.ngdir.ir
2) – پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله
www.iiees.ac.ir
آیا زلزله طبس به دفن زباله های هسته ای ربطی دارد ؟
در کتاب خاطرات ایت الله سیدمحمد خامنه ای[برادر مقام معظم رهبری ] چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران آمده است :
“زلزله ی شدیدی رخ داد. به دنبال آن، چند نفر از آنجا به ما نامه نوشتند که این زلزله نبوده بلکه انفجار مربوط به زباله های اتمی ای بوده که آمریکایی ها و شاید اسراییل آنها را در حوالی شهر دفن می کردند. نحوه ی تخریب شهر شباهتی به زلزله نداشت و صدای زیاد و شعله ایجاد کرده بود. علاوه بر آن عده ای آمریکایی آمده و آنجا مقیم شده بودند و محموله هایی را می آوردند و در فلان محل در طبس دفن می کردند. به احتمال قوی، این محموله ها زباله ها و زایده های اتمی بوده که منشا انفجار شد. آنها حتی دلیل می آوردند که آمریکایی ها مدت کوتاهی پیش از وقوع حادثه سوار ماشین هایشان شده و به شهر دیگری رفتند. اعمال و قراین دیگری هم بود از جمله سوختگی هایی که به برخی افراد در روز حادثه عارض شده بود و می گفتند از آثار رادیواکتیو است.
موضوع زلزله موضوع خوبی بود و می شد با دستاویز قراردادن آن اقداماتی انجام داد. عده ای از دوستان را جمع کردیم و درباره ی موضوع به شور نشستیم. پرسیدم آیا بین ما کسی هست که موضوع را به لحاظ فنی و مهندسی تایید کند؟ به یکی از اعضای نهضت آزادی، که بعدها در دوره ی انقلاب وزیر کشور شد، گفتم به یکی از کسانی که کارشناس زلزله هستند بگویید به محل وقوقع زلزله برود آزمایشی در محل انجام دهد و موضوع را تایید کند.
این کارشناس یک مهندس معروفی بود که در جلسات انجمن اسلامی مهندسین مدرسه کمال شرکت می کرد و در ظاهر هم خیلی تظاهر به مبارزه داشت ولی بایست امتحان صداقت می داد. وقتی این موضوع را از وی خواستند به طرفداری از دولت به شدت مخالفت کرده و گفته بود این مسخره بازی ها و این چرندیات چیست. او با این حرف موضوع را لوث کرد.
ما می خواستیم این موضوع را جنجالی کرده به روزنامه ها بکشانیم و شکایت کنیم و پای آمریکایی ها را وسط بکشیم که نشد. البته آرام آرام در افکار عمومی مسائلی مطرح شد از جمله اینکه زلزله طبس طبیعی نبوده، بلکه حاصل انفجار زباله های اتمی آمریکایی ها بوده اما خیلی دوام نیاورد.”.
کنار مطالب بالا به مطالب دیگری از منابع دیگر نیز برخورد می کنیم از آن جمله:
در گزارشی مربوط به سه روز بعد از زلزله از قول یکی از روحانیون تبریز، محمدعلی قاضی طباطبایی آمده: «از آن موقع که زبالههای اتمی ۳۳ کشور دنیا را در کویر لوت و اطراف طبس دفن کردند، آنجا مرتبا زلزله میشود، چون همان زبالهها منفجر میشوند. قبل از آن هم یک شهر چند هزار نفری را به کشتن دادند. اینها در نتیجه خیانتهای آنها است و بعدا اعلام میکنند اینجا سابقه زلزله وجود دارد، در صورتی که سابقه زلزله از همان روزی است که زبالههای اتمی را آنجا دفن کردهاند.» منبع: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج۱۱، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص ۳۷۹
در متن گزارشی مربوط به اوایل آذرماه سال ۱۳۵۷، درباره دفن زبالههای اتمی در کویر ایران که عنوان «جامعه روحانیت طبس» در پایین آن به چشم میخورد، خطاب به امام به همین موضوع پرداخته شده: «همان گونه که مستحضر هستید در حدود یک سال قبل، ایران یک قرارداد اتمی با کشورهای امپریالیستی سوئد، آلمان غربی، آمریکا و اتریش به امضا رساند که بر اساس آن غربیها بتوانند زبالههای اتمی خود را در کویر مرکزی ایران دفن کنند. در رابطه با این موضوع یک شرکت خارجی در تاریخ ۱۸ فروردین سال ۵۷ در طبس و اطراف آن مشغول به کار شد… همه چیز عادی بود تا آنکه شامگاه شنبه ۲۵ شهریورماه پیش آمد که ناگهان در ساعت ۷/۵ به فاصله دو ثانیه طبس و توابع آن با خاک یکسان شد و ۲۷ هزار نفر انسان مظلوم حاشیه کویر قربانی یک توطئه بینالمللی شدند. مردم طبس معتقدند که این حادثه یک حادثه طبیعی نبوده و بر اثر یک آزمایش اتمی [که] در کویر ایران انجام شده صورت گرفته است…»
- منبع:اسناد انقلاب اسلامی، ج۴، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۶۷۰ و ۶۷۱.
- و کتاب خاطرات سیاسی ایت الله سید محمد خامنه ای ، ج 1 ص 310، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی
- http://moradi.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=10236
به نقل از دكتر مهدي زارع استاد پژوهشگاه بينالمللي زلزلهشناسي آمده است :
ضمنا زلزله طبس در بحبوحه انقلاب اسلامي در ايران رخ داد (هشت روز پس از واقعه هفده شهريور در تهران) همان موقع ظاهرا در طبس رخداد زلزله را به انفجار – و رخدادي غيرطبيعي – در كوير نسبت ميدادند كه البته بر اساس نگاشتهاي برجاي مانده از آن معلوم بود و هست كه اين نسبتها درست نبود. بر اساس پژوهشهاي متعدد مشخص شده كه زلزله طبس يك زلزله كاملا طبيعي (زمين ساختي) بود كه پس از يك نبود لرزهاي طولاني – كه هنوز نميدانيم چند هزار ساله بوده است – اتفاق افتاد. سطحهاي زمينريختي متعددي در پاي دامنه كوههاي شتري درشرق طبس وجود دارد كه با گسلهاي كواترنر از هم تفكيك ميشوند. يكي از اين گسلهاي كواترنر همان گسل زمين لرزهاي طبس بود. اگر براي طبس و هر شهر ديگر ايران چنين مطالعاتي انجام دهيم ميتوانيم مكان گسلهاي كواترنر و – گسلهاي زمينلرزهاي بالقوه بعدي را حدس بزنيم.
منبع :
- خبر الف :
http://api.khabarfarsi.net/ext/25199318?utm_source=www.tabasenc.ir&utm_medium=Easy%20Ticker&utm_campaign=Widget
زلزله های شدید در 100 سال اخیر ایران
سال وقوع |
شهر |
شدت (ریشتر) |
تلفات |
1288 |
سیلاخور |
7.4 |
8هزار کشته |
1309 |
سلماس |
7.4 |
2500 کشته |
1339 |
لار |
6.7 |
400کشته |
1341 |
بوئین زهرا |
7.2 |
10هزار کشته |
1347 |
دشت بیاض و فردوس |
7.4 |
10هزار و 500کشته |
1351 |
قیر |
6.9 |
4هزار کشته |
1356 |
خورگو |
7 |
128کشته |
1357 |
طبس |
7.7- 7.8 |
19 تا 25 هزار کشته |
1358 |
قائن |
7.1 |
130 کشته |
1360 |
سیرچ |
7.4 |
1300 کشته |
1369 |
رودبار و منجیل |
7.4 |
35هزار کشته |
1376 |
بیرجند |
7.3 |
1500 |
1381 |
آوج |
6.6 |
– |
1382 |
بم |
6.6 |
26هزار کشته |
1383 |
فیروزآباد |
6.3 |
– |
1383 |
زرند |
6.4 |
612 کشته |
1391 |
آذربایجان شرقی |
6.2 |
306 کشته |
1392 |
بوشهر |
6.1 |
40 کشته |
1392 |
منطقه فاقد سکنه در سراوان |
7.7 |
1 کشته |
مرگبارترین زلزلههای تاریخ ایران
منبع : خبرگزاري كار ايران
۲۲ دسامبر سال ۸۵۶ میلادی برابر با 16ذ شعبان 242 هجری قمری، بزرگترین زلزله تاریخ ایران با ۷.۹ ریشتر در دامغان اتفاق افتاد. قربانیان این زلزله در متون تاریخی 200 هزار نفر ذکر شدهاند.
۲۳ آگوست سال ۸۹۳ میلادی برابر با دوم جمادیالثانی 280 هجری قمری در اردبیل زلزلهای روی داد که۱۵۰ هزار قربانی گرفت. البته قدرت این زلزله ثبت نشده است.
1 سپتامبر 1962، 10 شهریور 1341 زلزله ای با قدرت 7.3 ریشتر در ساری رخ داد که در پی آن 294 روستا به کلی از بین رفت و 100هزار کشته برجا گذاشت.
21 اوت ۱۰۴۲ میلادی برابر با 25 ذیالحجه 421 هجری قمری در تبریز، زلزلهای با قدرت ۷.۶ ریشتر، ۴۰ هزار قربانی گرفت. ضمن اینکه ۱۸ نوامبر ۱۷۲۷ در همین شهر زلزلهای که قدرت آن ثبت نشده، ۷۷ هزار قربانی گرفت.
۷ ژوئن 1755 مصادف با 26 شعبان 1168 در کاشان زلزلهای روی داد که ۴۰ هزار کشته داد. قدرت این زلزله هم ثبت نشده است.
۲۳ ژانویه ۱۹۰۹، اول محرم 1327 در سیلاخور منطقه بروجرد زلزلهای با قدرت ۷.۳ ریشتر ۶ هزار قربانی گرفت.
10 ژوئیه 1909،21 جمادی الاول 1327 در نواحی مرکزی فلات ایران زلزله ای با قدرت7.3 ریشتر پنج هزار 500 قربانی بر جا گذاشت.
۲۵ مه ۱۹۲۳، 9 شوال 1341 در تربت حیدریه زلزلهای با قدرت 7.5 ریشتر، دو هزار و 200کشته برجای گذاشت.
اول مه 1929، 21 ذیقعده 1347 در نواحی غرب ایران زلزلهای با قدرت ۷.۴ ریشتر، 33 هزار و 30 قربانی گرفت.
۶ می 1930، 16 اردیبهشت 1309 هجری شمسی زلزلهای با قدرت ۷.۲ ریشتر در سلماس دو هزار و 500 کشته برجا گذاشت.
27 نوامبر 1945، 6 آذر 1324 زلزله ای با 8.2 ریشتر بلوچستان و سواحل شمالی دریای عمان را لرزاند. این زلزله حدود 4 هزار کشته داشت و بخشهایی از کراچی هند را هم لرزاند.
۵ اوت 1947، 13 مرداد 1326 در پانس بلوچستان ایران زلزلهای با قدرت ۷.۳ ریشتر ۵۰۰ قربانی گرفت.
۱۲ فوریه 1953، 23 بهمن 1331 تورود در نزدیکی دامغان زلزلهای با قدرت ۶.۵ ریشتر اتفاق افتاد که 970 قربانی داشت.
۲ فوریه 1957، 13 بهمن 1335 زلزلهای با قدرت 7.4 ریشتر در سراسر استان مازندران 2 هزار کشته برجا گذاشت.
۱۳ دسامبر 1957، 22 آذر 1336 در صحنه کرمانشاه زلزله ای با 7.3 ریشتر 2هزار قربانی گرفت.
آوریل 1960 در شهرستان لار زلزله ای که قدرت آن ثبت نشده به قوع پیوست که 450 قربانی نیز داشت.
سپتامبر ۱۹۶۲ در بوئین زهرا در نزدیکی تهران زلزلهای با قدرت ۷.۱ ریشتر بیش از 11 هزار قربانی داشت.
۱۰ فوریه سال ۱۹۶۵ در شهر بستان آباد، زلزلهای با قدرت ۵.۱ ریشتر ۲۰ قربانی گرفت.
۳۱ آگوست سال ۱۹۶۸ در شهر فردوس در استان خراسان رضوی، زلزلهای با قدرت ۷.۳ ریشتر حدود 10 هزار قربانی برجا گذاشت.
۱۰ آوریل ۱۹۷۲ زلزلهای با قدرت ۷.۱ ریشتر در جنوب ایران ۵۰۵۴ قربانی گرفت. این زمینلرزه موجب ویرانی 1000 کیلومتر مربع شد.
21 مارس سال 1977 زلزلهای در جنوب کشور با قدرت 6.9 ریشتر به وقوع پیوست. در پی این زمینلرزه 167 نفر کشته و 35 روستا ویران شدند. در منطقه بندرعباس 7000 نفر بی سرپناه شدند و نکته قابل تامل این که بعد از 90 دقیقه، پس لرزهای با قدرت 6 ریشتر موجب ویرانی هرچه بیشتر منطقه شد.
آوریل سال 1977 زلزلهای در منطقه اصفهان رخ داد که شدت آن به ثبت نرسید و 900 کشته برجا گذاشت.
۱۶ سپتامبر ۱۹۷9 در شهر طبس زلزلهای با قدرت ۷.۸ ریشتر ۱۵ هزار قربانی گرفت.
۱۱ ژوئن سال ۱۹۸۱ در جنوب ایران (کرمان) زلزلهای با قدرت ۶.۹ ریشتر ۳ هزار قربانی گرفت.
۲۸ جولای سال ۱۹۸۱ در جنوب ایران (کرمان)، زلزلهای با قدرت ۷.۳ ریشتر 15 هزار نفر کشته داشت.
۲۰ ژوئن ۱۹۹۰ زلزلهای با قدرت ۷.۴ ریشتر در منجیل و رودبار همزمان با برگزاری رقابتهای جام جهانی ۱۹۹۰، ۴۰ تا 50 هزار قربانی گرفت. در پی این زمینلرزه 60 هزار زخمی، 400 هزار نفر بی سرپناه در منجیل و رودبار برجا ماند و تقریبا تمام سازهها از بین رفت.
در خلخال و نوشهر صدمات سنگینی به شهر وارد شد و در تهران نیز لرزههایی محسوس بود. قدرت این زلزله 7.4 در مقیاس ریشتر بوده و حتی قسمتهایی از تبریز و اراک و مرزهای شمال غربی ایران و کشورهای همسایه لرزید.
متاسفانه پس لرزهای که روز بعد از زمین لرزه با قدرت 5.3 ریشتر زمین را لرزاند سبب شد تا 20 تن از ساکنان شهر منجیل و لوشان کشته شوند.
28 فوریه سال ۱۹۹۷ زلزله اردبیل با قدرت 5.5 ریشتر ۱۱۰۰ قربانی گرفت.
1۰ می سال ۱۹۹۷، در شهر بیرجند و قائن زلزلهای با قدرت 7.1 ریشتر 1613 قربانی گرفت.
۱۴ مارس سال ۱۹۹۸، در شهر گلباف کرمان زلزلهای با قدرت ۶.۶ ریشتر ۵ قربانی گرفت.
۲۲ ژوئن سال ۲۰۰۲ زلزلهای با قدرت ۶.۵ ریشتر در ابهر و غرب ایران 261 قربانی گرفت.
۲۶ دسامبر سال ۲۰۰۳ زلزلهای هولناک در بم با قدرت ۶.۶ ریشتر دست کم 40 هزار قربانی گرفت.
۲۸ می سال ۲۰۰۴ زلزلهای در استان مازندران، حد فاصل شهرهای فیروزآباد، کجور و مرزن آباد با قدرت ۶.۳ ریشتر دست کم ۳۵ قربانی گرفت. صدمات جانی و مالی این زمین لرزه محدود بوده و یکی از علل آن، تراکم کم جمعیت در پیرامون مرکز زمین لرزه است. لرزش ناشی از این رویداد در بخشهای وسیعی از کشور حس شد؛ در تهران نیز مردم را دچار وحشت کرد.
۲۲ فوریه سال ۲۰۰۵ در شهر زرند زلزلهای با قدرت ۶.۴ ریشتر دست کم ۶۰۲ قربانی گرفت.
۲۷ نوامبر ۲۰۰۵ در شهر قشم زلزلهای با قدرت ۶ ریشتر ۱۳ قربانی گرفت.
۳۱ مارس ۲۰۰۶ در شهر بروجرد زلزلهای با قدرت ۶.۱ ریشتر ۷۰ قربانی گرفت.
۱۰ سپتامبر سال ۲۰۰۸ زلزله ای با 6.1 ریشتر ۷ قربانی گرفت.
۲۷ آگوست ۲۰۱۰ در شهر دامغان زلزله ای با قدرت ۵.۹ ریشتر ۱۹ قربانی گرفت.
۲۰ دسامبر سال ۲۰۱۰، زلزلهای با قدرت ۶.۵ ریشتر در حسینآباد ۱۱ قربانی گرفت.
۱۵ ژوئن سال ۲۰۱۱ زلزلهای با قدرت ۵.۳ ریشتر در شهر کهنوج، ۲ قربانی گرفت.
11 آگوست سال 2012 در استان آذربایجان غربی 3 زمین لرزه که بزرگ ترین آن 6.2 ریشتر قدرت داشت روی داد. در پی این زلزله 306 نفر کشته شدند.
……………………………..
3- تصاویر زلزله طبس tabas Earthquake pic
روی تصویر کلیک کنید :
4- بازتاب خبری زلزله طبس در مطبوعات
برای دیدن بریده جراید روی تصویر ذیل کلیک کنید
5- حاشیه های سیاسی و انقلاب ناشی از زلزله طبس
زلزلههای شدید و مرگبار همواره با تبعات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی گوناگونی همراهند ولی رخداد زلزله ویرانگر طبس خصوصا در دوران مبارزات انقلاب اسلامی، پیامدها و حاشیههای بیشتری را به همراه داشت به طوری که رسیدگی به اوضاع زلزلهزدگان، آشکارا به عرصه ای تازه برای رویارویی مبارزان با رژیمی که اعتمادی به آن نداشتند، تبدیل شد.
از سوی دیگر، مردمی که داغ کشتار وحشیانه 17 شهریور برایشان تازه بود، رژیم را متهم به استفاده تبلیغاتی از زلزله طبس برای انحراف افکار عمومی و منصرف کردن مردم از تظاهرات و سهلانگاری در رسیدگی به آسیبدیدگان زلزله طبس برای بهرهگیری بیشتر از آن میکردند. امام خمینی (ره) هم طی پیامی از نجف ضمن احساس همدردی با زلزلهزدگان و فراخوان جهت کمک به آنها به افشای ماهیت رژیم شاه پرداختند.
در پی این پیام جمعی از روحانیون مبارز و دها تن ازفعالان انقلاب در منطقه حضور می یابند و به ساماندهی آسیب دیدگان میپردازند و کمکهایی که مساجد و سایر انقلابیون در سراسر ایران جمع میکنند را به مردم طبس می رسانند.
در حال و هوای پس از زلزله طبس همچنین شایعهای شکل گرفت که براساس آن، این زلزله ناشی از دفن زبالههای اتمی کشورهای خارجی در ایران و حتی انفجار عمدی آنها بوده است که البته با توجه به نگاشتهای برجای مانده از این زلزله و پژوهشهای متعدد زلزله شناسی روشن است که زلزله طبس یک زمینلرزه کاملا طبیعی بوده که پس از یک نبود لرزهیی طولانی – که هنوز نمی دانیم چند هزار ساله بوده است – در ژرفای حدود 10 کیلومتری سطح زمین با سازوکاری فشاری و امتداد لغز به دلیل گسیختگی در گسل طبس اتفاق افتاده و هیچ عامل انسانی در آن دخالت نداشته است.
یکی دیگر از حاشیه های تلخ این زلزله، سانحه سقوط یکی از هواپیماهای هرکولس اعزامی از پایگاه هفتم ترابری (شیراز) در فرودگاه دوشان تپه بود که به جان باختن تعدادی از خلبانان و همافران اعزامی برای امدادرسانی به زلزله زدگان طبس منجر شد
زلزله طبس در سرنگونی حکومت شاه تاثیر مستقیم داشت
منبع:تابناک – تاریخ انتشار: ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۲
همزمان با ادامه مباحث مربوط به برنامه هستهای ایران، «دانیل نیسمن»، کارشناس اسرائیلی در تحلیلی برای کریستین ساینس مونیتور از رویاهای خود در مورد زلزله در ایران میگوید. نیسمن، بلایای طبیعی را همردیف با جنگ مسلحانه و مؤلفههای کلان اقتصادی در سرنوشت کشورها کارساز میداند.
نیسمن برای کریستین ساینس مونیتور نوشته است: در نیم قرن گذشته، زلزله مستقیم در سرنوشت دو حکومت تأثیر داشته است. این حکومتها،حکومت خاندان سوموزا در نیکاراگوا و حکومت شاه ایران هستند. در این موارد ناتوانی دولت در برخورد مسأله زلزله در پایتخت نیکاراگوا و نیز در طبس در سال 1357، باعث شده است که ساختار سیاسی کشور آسیبهای بسیاری ببیند.
در سال 1972، زلزله پرقدرتی ماناگوا پایتخت نیکاراگوا را تخریب کرد و زنجیرهای از واکنش و نارضایتی عمومی را باعث شد که به سقوط حکومت خاندان سوموزا منجر گشت. نمونه دوم در سپتامبر 1978 اتفاق افتاد؛ زلزلهای به بزرگی 7.7 ریشتر، بیش از 26 هزار نفر را در طبس در شرق ایران کشت. نارضایتی مردم ایران از واکنش نامناسب حکومت به این حادثه، وضعیت نارضایتی پرسابقه مردم ایران را به نقطه جوش رساند.
خوشحالی اشرف پهلوی از زلزله طبس
منبع : کتاب «زندگی و عیاشی های اشرف» نوشته «آلبرتو بلیجی»- اسفند 1357- صفحه 120
http://asremrooz.ir/vdcd5k0f.yt0k96a22y.html
بليجي در ادامه از شادي «اشرف » از وقوع زلزله در «طبس» خبر مي دهد و نوار مکالمه «اشرف» و «محمدرضا» که از طريق رابط خود در ساواک به دست آورده را به درج مي سپارد، جايي که اشرف در کمال شقاوت و بي رحمي حادثه زلزله طبس را به برادر تاجدارش تبريک مي گويد:
«اشرف: داداش من براي شما يک خبر خوب دارم، يک مژده …
شاه: چيه اين خبر؟ چي شده ؟!
اشرف: (با هيجان) زلزله اومده، طبس با خاک يکسان شده …
شاه (با تعجب): اين که مژده نداره!
اشرف : چرا مژده نداره داداش؟! کشتار آنقدر زياده که هم مذهبي ها و هم کمونيست ها چه بخواهند چه نخواهند بايد به آنها برسند …
شاه (کمي خوشحال): مگر چقدر کشته شدند؟
اشرف: خيلي، خيلي زياد (با هيجان) داداش تو خوشحال نيستي؟
شاه (مأيوس ): نه گمان نمي کنم با خبر اين زلزله شورش متوقف بشه … ولي تو راست ميگي، زلزله همه رو مشغول مي کنه، ما مي تونيم فوري دست به کار بشيم .
اشرف (با خوشحالي ) : ديدي گفتم داداش …
شاه: خبر کي به تو رسيد ؟
اشرف (با هيجان ): همين الان، مژده هم دادم، شما هم بايد به من مژدگاني بدهيد .»(75)
اين مکالمه کوتاه ماهيت زني را افشا مي کند که سالها تحت عناوين «سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي»، «پيکار با بيسوادي» والخ، توسط مطبوعات وابسته رژيم شاه به عنوان انساني نوع دوست، خيّر، فداکار و مدافع حقوق بشر معرفي مي شد، چنانکه حتي در سازمان ملل به عنوان نماينده ايران حضور مي يافت .
بعد از این خبر است که محمدرضاشاه بعد از اعلام عزای عمومی همراه با دوربينهاي تلويزيونی به طبس عزیمت مینمایندتا علاوه بر گمراه ساختن افكار عمومي، با نمایش صحنههای تلویزیونی دلجوئی از زلزلهزدگان، ضلع سوم مثلث شوم خود یعنی تزویر را نیز تکمیل نماید و مردم را برای مدتی از تظاهرات انقلابی منصرف كند و فرصتی برای تجديد قوا و تجديد آرايش سياسي – نظامی فراهم نماید.
اما حضرت امام خمینی – رحمه الله علیه – پس از این اقدام رژیم، از نجف پیامی صادر نموده و ضمن احساس همدردي با زلزلهزدگان و فراخوان جهت کمک به آنها، به افشاي ماهيت رژيم شاه پرداختند.ايشان دراين پيام فرمودند:
منبع :صحيفه نور ج 2 صفحه 106
بسم الله الرحمن الرحيم
اينجانب از واقعه اسفناكى كه موجب مرگ عده كثيرى از برادران و خواهران ما شد، در سوگ هستم.
زلزله طبس هر انسانى را متاثر و متالم مىكند. مسلمين غيرتمند لازم است مستقيماً به برادران خود كمك كنند و چيزى به دست عمال دولت ندهند كه باز راه براى چپاولگران باز شود. لكن در اين موقع حساس آنجه لازم است به ملت شريف ايران تذكر دهم آن است كه دولت و بوقهاى تبليغاتى شاه از فرصت استفاده كرده و به اغفال مردم دست زدهاند. آنهايى كه هزاران نفر از بهترين فرزندان ما را ديروز بيرحمانه قتل عام كرده و ملتى را به عزا نشاندهاند، امروز براى انحراف اذهان به تعزيه سرايى پرداخته و اشك تمساح براى زلزله زدگان مىريزند و عزاى ملى اعلام ميكنند.
آنهائى كه مسلمانان عزيز و پيرو قرآن كريم را با رگبار مسلسل درو كردند و از قرار معروف از سربازان اسرائيلى براى كشتار مردم شجاع و بى پناه تهران كه تعداد كشتگان را بيش از 4000 نفر نقل مىكنند، كمك گرفته و پس از قتل عام، آنان را كمونيست و ماركسيست خواندهاند، امروز دلسوز ملت شدهاند.ديروز گفتند مشتى خرابكار از خارج با گذرنامه جعلى آمدهاند و خرابكارى كردهاند و ملت را خارجى معرفى كردند، امروز تظاهر كنندگان شعار ضد ديكتاتورى سراسر كشور را كه دادهاند و از شاه جنايتكار اظهار تنفر كردهاند، مشتى ماركسيست و كمونيست خواندهاند. ملت ايران از روحانى تا سياسى، از تجار و كسبه تا كارگر و دهقان چون شعارشان مرگ بر شاه است، كمونيستاند!! و فقط شاه و مفتخواران اطراف او كه با ملت مسلمان آن كردند و مىكنند كه چنگيز نكرد، مسلمانند و ايرانى!!ملت مسلمان ايران! بيدار باشيد و زلزله و سيل و ساير عوامل، شما را از مسير خود منحرف نكند و به تبليغات اغفال كننده دستگاه شاه گوش ندهيد و نهضت اسلامى را ادامه دهيد و تا بر چيده شدن دستگاه قلدرى و استبداد، از قيام خود دست نكشيد. روحانيون معظم در اين موقع حساس كه شاه زلزله را بهانه قرارداده و دست به بهره بردارى زده است، وظيفه الهى و سنگين خود را عمل فرمايند و به مردم هشدار دهند. سياسيون و روشنفكران و دانشگاهيان وظيفه اسلامى و ملى خود را بجا آورند و نگذارند نهضت را به وسيله تبليغات پر سر و صدا منحرف كنند. دولت به پشتيبانى شاه با اينكه صريحاً اعلام مىكند كه عهدهدار كشتار بيرحمانه سراسر ايران است، امروز دست به تبليغات مضرى زده است ولى ملت ايران گول اين تبليغات را نخورده و از او انتقام خواهد كشيد. ملت بزرگ مسلمان ايران بايد از اعلام پشتيبانى غارتگران تاريخ ترس و سستى به خود راه ندهند، كه نمىدهند و با اتكاء به خداى بزرگ و حقانيت خود مطمئن باشند كه پيروزند.
اكنون كه برادران ما در كشتار سراسر ايران و مناطق زلزله زده بىخانمان و بى سرپرست شدهاند، اكنون كه شهر از گل ساخته شده طبس بر سر برادران ما خراب شده است، اكنون كه مجروحين تظاهرات سراسرى ايران از بىدارويى و بىغذائى در رنجند، بر برادران ايمانى لازم است هر چه بيشتر به سرپرستى بازماندگان و تهيه وسايل آسايش براى آنان بشتابند و به جار و جنجال دولت اكتفا نكنند و به صندوق اعانه آنان كمك نكنند كه جز زراندوزى براى مجريان امور هيچ حاصلى نمىتواند داشته باشد و پيام تأثر بار اينجانب را در تسليت مصيبت بزرگ، به بازماندگان آنان برسانند.از خداوند تعالى آزادى و استقلال كشور و صلاح حال مسلمين را خواستار است. والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
در پی آن شهید آیت الله صدوقی،شهید علم الهدی،شهید باقری و آیت الله خامنه ای و آیت الله رفسنجانی و فیروز آبادی و دها تن ازفعالان انقلاب در منطقه حضور می یابند و به ساماندهی آسیب دیدگان می پردازند و کمک هایی که مساجد و سایر انقلابیون در سراسر ایران جمع می کنند را به مردم طبس میرسانند.پل هوایی که شاه قول آنرا برای کمک به زلزله زدگان طبس داده بود بعد از5 روز هنوز زده نشده است .شایعه میشود هزاران چادر برقی برای زلزله زدگان قبل از ارسال به طبس مفقود می شود . نیروهای انقلابی نیز با پرپایی تظاهرات مردمی ضد شاه و تنویر افکار عمومی می پردازند تا آنجا که وقتی شاه در روز پنجم زلزله ( 30 شهیور 1357) به طرف زلزله زدگان طبس رفت ، مردم در فرودگاه تجمع و علیه شاه شعار دادند. شاه پس از آن با شعار های مردم مجبور به ترک فرودگاه و شهر طبس شد.این برنامه در سفر فرح به طبس نیز رخ داد .لازم به ذکر است واقعه زلزله طبس در روز هفتم کشتار 17 شهریور1357( جمعه سیاه ) اتفاق افتاد
اطلاعات بیشتر راجع به 17 شهریور 1357 کلیک کنید
حادثه ی زلزله ی طبس و تشکیل کمیته ی امداد امام خمینی (قدس سره)
پس از وقوع زلزله ی مرگبار طبس که تعداد زیادی از هموطنانمان جان خود را از دست داده و یا مجروح و بی خانمان شدند، شهید هاشمی نژاد و آیات خامنه ای و واعظ طبسی با عزیمت به طبس، اولین گروه امداد را تحت نام «امام خمینی» به وجود آوردندو به کمک مصدومین و خسارت دیدگان این حادثه شتافتند. وی در چهلم کشته شدگان طبس علیه رژیم شاهنشاهی سخنرانی نموده و جوّی را علیه رژیم به وجود آورد که در پی آن تظاهرات عظیمی به راه افتاد.
سقوط هواپيماي حامل كمك به مناطق زلزله زده طبس در شيراز
پس از وقوع زلزله طبس كمكهاي مردمي و دولتي به اين منطقه سرازير شد. اما در بيست و نهم شهريور 1357ش، يك فروند هواپيماي سي 130 نيروي هوايي كه به منظور حمل وسايل و خواربار مورد نياز مردمِ زلزله زده طَبَس از پايگاه شيراز عازم تهران بود، در حدود ساعت هشت صبح، در فرودگاهِ دوشان تپه سقوط كرد و نه نفر ارتشي در آن كشته شدند.
مبارزانی که بر آوارها اردو زدند/ نگاهی به پسلرزههای سیاسی زلزله طبس
میثم غلامپور
شهریور ۵۷ بود. درست آغاز سی و هشتمین سال سلطنت محمدرضا شاه پهلوی. کشور تازه واقعه ۱۷ شهریور را از سر گذرانده بود. در آن شرایط که توجه همه به جدال میان مبارزان و رژیم جلب بود، در جنوب خراسان حادثۀ طبیعی پیشبینی نشدهای رخ داد که ناگهان نگاهها را به آن سمت چرخاند. یک هفته پس از واقعه ۱۷ شهریور وقتی که ساعت تازه از ۷:۳۰ دقیقه غروب روز شنبه بیست و پنجم شهریور گذشته بود، زلزلهای به بزرگی ۷/۷ ریشتر طبس و نواحی اطراف آن را به شدت لرزاند. این زلزله که آن را یکی از بزرگترین زلزلههای قرن اخیر ایران دانستهاند(۱)، مهمان ناخواندهای در حال و هوای مبارزاتی آن دوره بود. جالب است که وسعت دامنۀ احساس زلزله تا حدی بود که حتی در شهرهای تهران و مشهد هم احساس شد.(۲) زلزله آنقدر بزرگ بود که در بافت قدیمی شهر طبس ویرانیهای بسیاری به جا گذاشت و خانوادههای فراوانی را داغدار کرد. رسانههای داخلی و خارجی که آن روزها اخبار اصلیشان درباره اعتراضها و مبارزات ضد رژیم مردم ایران بود، برای یکی دو هفته حجم قابل توجهی از اخبار، گزارشها و عکسهایشان منحصر به آن حادثه و امدادطلبیها و امدادرسانیهای بعد از آن شد. راههای ارتباطی قطع و بیمارستانها ویران شده بودند و مردم طبس به شدت چشم امید به کمک هموطنانشان داشتند. دربار و دولت از یک سو و مردم مبارز هم از سوی دیگر به دنبال رسیدگی به اوضاع زلزلهزدگان بودند. با این حال طبیعی بود که آب این دو گروه با هم در یک جوی نرود. در واقع مبارزان اصلا اعتمادی به رژیم نداشتند تا از آن طریق اقدام به کمکرسانی کنند. اینجا بود که اقدامات این دو طیف به طور مستقل از هم آغاز شد.
در یک سو حکومت و دولت قرار داشتند. به فرمان شاه، ارتش مامور کمک به زلزلهزدگان و یاری به جمعیت شیر و خورشید سرخ شد و فرح پهلوی هم از همه ایرانیان خواست تا حدی که میتوانند در یاری زلزلهزدگان اقدام کنند.(۳) شاه (به همراه جعفر شریف امامی) و فرح هر کدام به طور جداگانه به بازدید از مناطق زلزلهزده رفتند تا از نزدیک کم و کیف ماجرا را درک کنند. از سوی فرح هیات امنایی به ریاست فریده دیبا تشکیل شد تا به جمعآوری کمکهای افراد و موسسات نیکوکار برای زلزلهزدگان طبس بپردازد.(۴) دربار شاهنشاهی هم اعلام کرد که جشنهای چهارم و نهم آبان ماه (روزهای تولد محمدرضا شاه و پسرش رضا) برگزار نمیشود و هزینه آن جشنها خرج رسیدگی به اوضاع طبس خواهد شد.(۵) از طرف دولت سه روز عزای عمومی اعلام و دستور داده شد در این سه روز موسیقی تمامی برنامههای رادیو و تلویزیون حذف شوند.(۶) اما بعضی بازاریان مخالف برای مقابله با رژیم برعکس عمل کردند و در آن سه روز کسب و کار را تعطیل نکردند: «بعد از یازده روز اعتصاب، درست در همان سه روز عزای عمومی از طرف دولت، بازاریها مغازهها را باز و با پایان سه روز دوباره به حالت اعتصاب درآوردند.»(۷)
با این حال مبارزانی که نسبت به رژیم بیاعتماد بودند، پس از گذشت مدتی از زلزله طبس، رژیم را متهم به سهلانگاری در رسیدگی به آسیبدیدگان کردند: «… گروههای سیاسی و مذهبی، جدا از هم به ضد حمله دست زدند. آنها طی اعلامیههایی دولت را متهم کردند که برای استفاده تبلیغاتی از زلزله طبس، در امر نجات بلادیدگان مسامحه میکند.»(۸)
پایگاه امام؛ جایی برای مبارزه و کمکرسانی
از طرف دیگر علما، روحانیون و مردم مبارز هم بلافاصله پس از زلزله در راه کمکرسانی به هموطنان زلزلهزدهشان قدم گذاشتند. علما با انتشار اطلاعیههایی به همدردی با اهالی جنوب خراسان پرداختند و با اعلام شماره حسابهایی (مثل حکومت) از مردم خواستند که کمکهای خود را از این طریق به دست نیازمندان برسانند. به اینها اعزام هیاتهایی از سوی علما برای کمک به زلزلهزدگان را هم اضافه کنید. آیات عظام شیرازی، گلپایگانی، شریعتمداری، آشتیانی و قمی نمونهای از علمای فعال در این زمینه بودند. جالب است که از شهرهای دور و نزدیک به خصوص شهرهای نزدیک طبس بسیاری از مردم به محض شنیدن خبر زلزله از طریق منابعی مثل مساجد، کمر همت بستند و عازم آن شهر شدند. علیمحمد بشارتی در خاطرات خود با اشاره به زلزله ۲۵ شهریور طبس مینویسد: «همان شب جلسهای در منزل یکی از دوستان، که در میدان خراسان بود، برگزار کردیم و تصمیم گرفتیم که برای کمک به زلزلهزدگان عازم آنجا شویم. هفت، هشت نفر سوار بر دو پیکان عازم شدیم… انبوه مردم از خراسان، سمنان، تهران، اصفهان، فارس، یزد و سایر شهرها آمده بودند تا به زلزلهزدهها کمک کنند… افرادی که آمده بودند تخصصهای متفاوتی داشتند و هر یک بنابر تخصص خود به کمک و یاری مشغول بودند…»(۹) این حکایت خیلیها در روزهای پس از زلزله بود.
اما در اوضاع و احوال بعد از زلزله طبس در کنار نیازهای اولیه، نیازی جدی به حضور روحانیون هم احساس میشد: «… از مهمترین نیازهای روزهای اول مردم زلزلهزده نیاز به روحانی بود؛ برای اقامه نماز میت و غسل و کفن و دفن میتها. البته در طبس با توجه به اینکه اجساد بسیار زیاد بود، معمولا قبرها با بولدوزر یا لودر کنده میشد و تعداد زیادی از اجساد را در داخل قبرها قرار داده و نماز میت برای آنها خوانده میشد. نیاز به روحانی جزء نیازهای بسیار ضروری و اجتنابناپذیر مردم بود و برادران طلبهای که با دلسوزی برای کار امدادی به منطقه آمده بودند، این وظیفه را به خوبی انجام میدادند…»(۱۰) جالب است که رسانههای خارجی هم روحانیون را نخستین گروههایی خواندهاند که برای کمکرسانی عازم طبس شدند. حتی آنتونی پارسونز، سفیر وقت انگلیس نیز در خاطرات خود به نقش فعال روحانیون و دانشجویان مشهدی و دیگر داوطلبان مخالف رژیم در کمک به زلزلهزدگان و تامین مایحتاج آنها اشاره کرده است.(۱۱)
در یکی از اسناد ساواک مربوط به آیتالله صدوقی آمده: «… فعالیت عوامفریبانه روحانیون در منطقه به حدی است که ماموران دولتی و فرهنگیان و دانشجویان را به طرف آنان جلب نموده، در روستای محمدآباد که در نزدیکی طبس واقع شده فعالیت زیادی به نفع خمینی انجام میگیرد.»(۱۲)
امام خمینی هم روز ۲۷ شهریور در پیامی که به شکلی گسترده در شهرهای مختلف تکثیر شد، به زلزله طبس پرداخت. امام در این پیام از مردم خواست «مستقیما به برادران خود کمک کنند و چیزی به دست عمال دولت ندهند که باز راه برای چپاولگران باز شود» و بر «برادران ایمانی» لازم دانست که «هر چه بیشتر به سرپرستی بازماندگان و تهیه وسایل آسایش برای آنان بشتابند…» امام تذکری هم به مردم داد و با اشاره به اینکه «آنهایی که هزاران نفر از بهترین فرزندان ما را دیروز بیرحمانه قتل عام کرده و ملتی را به عزا نشاندهاند، امروز برای انحراف اذهان به تعزیهسرایی پرداخته و اشک تمساح برای زلزلهزدگان میریزند و عزای ملی اعلام میکنند…»، خطاب به «ملت مسلمان ایران» گفت: «بیدار باشید و زلزله و سیل و سایر عوامل، شما را از مسیر خود منحرف نکند؛ و به تبلیغات اغفال کننده دستگاه شاه گوش ندهید و نهضت اسلامی را ادامه دهید، و تا برچیده شدن دستگاه قلدری و استبداد، از قیام خود دست نکشید…»(۱۳)
گروههای مختلف با افکار متفاوت از چریکهای فدائی خلق گرفته تا کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور، در طبس پس از وقوع زلزله اقدام به ایجاد پایگاه کردند. در آن میان پایگاههایی از سوی روحانیون برجسته شکل گرفت که شاخصترین آنها پایگاهی بود که به نام امام خمینی در طبس دایر شد. پایگاهی که در آن تمثالهایی از امام جلب توجه میکرد و روحانیونی مثل صدوقی و هاشمینژاد مسئولیت امور آنجا را به دست داشتند. پایگاه امام به شدت فعال و تاثیرگذار بود و رونقی قابل توجه داشت. ظاهرا خود نمایندگان حکومت در طبس هم به این جایگاه معترف بودند: «مسوول داروخانه شیر و خورشید در طبس به این نتیجه رسیده بود که کار اصلی را در طبس، بیمارستان و درمانگاههای حضرت امام انجام میدهند. بنابراین به ما گفته بود که هر نوع دارویی که نیاز داریم به او سفارش بدهیم تا او از تهران درخواست کند…»(۱۴)
پسلرزههایی به سود انقلاب
پس از زلزله طبس یکی از کسانی که مورد اتهام قرار گرفت فرح پهلوی بود. بعضی از مبارزان اعتقاد داشتند که فرح در بازدیدی که چند سال قبل از طبس داشته بر حفظ بافت قدیم معماری شهر تاکید کرده و خواستار عدم بازسازی آنجا شده بود. حالا با توجه به ویرانیهای زلزله فرح مورد اتهام قرار گرفته بود. «شایعات متعدد حاکی از این بود که فرح همسر شاه با توجه به اینکه در رشته معماری تحصیل کرده، در سفری به طبس در سالهای گذشته دستور داده که معماری طبس حفظ شود و به همین دلیل از بازسازی منازل جلوگیری شده و از آنجا که بیشتر خانهها از خشت و گل بودند، با آمدن زلزله تلفات عظیمی به وجود آمد و مردم بیپناه بهای هنردوستی ملکه کشور را با ۲۵ هزار کشته پرداخت نمودند…»(۱۵)
در میان اتفاقات تاثیرگذار پس از زلزله طبس باید به کشته شدن حجتالاسلام سید مهدی گلپایگانی فرزند آیتالله گلپایگانی در مسیر یزد به طبس هم اشاره کرد. مهدی گلپایگانی که برای کمک به زلزلهزدگان عازم آن شهر بود، در یک سانحه رانندگی تصادف و از دنیا رفت. پس از فوت او مجالس متعددی در گوشه و کنار کشور برای یادبود وی برگزار شد که بسیاری از آنها (چنانکه در مراسم تشییع او هم رخ داد) به محفل و فرصتی برای مبارزه علیه رژیم بدل شدند. در اسناد ساواک به شمار قابل توجهی از این مجالس و اتفاقات بعد از آنها اشاره شده است. تنها به عنوان نمونه در یکی از اسناد آمده: «حدود ساعت ۳۰:۸ روز ۵۷/۷/۲ (۲۵۳۷ شاهنشاهی)، مجلس ختمی به مناسبت فوت سید مهدی گلپایگانی (فرزند آیتالله گلپایگانی) در مسجد جامع شهرستان آباده- استان فارس برگزار گردیده است. مجلس در ساعت ۱۰:۰۰ خاتمه یافته و حدود یک صد نفر از قشریون مذهبی ضمن عبور از خیابان فرح شمالی مبادرت به تظاهرات خیابانی کرده و شعارهای «خمینی رهبر ماست» و «ارتش برادر ماست»، دادهاند. تظاهرکنندگان با همکاری مامورین ژاندارمری متفرق گردیدهاند.»(۱۶) یا در سندی دیگر آمده: «در ساعت ۱۷:۰۰ مورخه ۵۷/۷/۲ به خاطر کشته شدن مهدی گلپایگانی مجلس ختمی از طرف شیخ علی حیدری، سید علیحسین نوروزی معروف به موسوی، حاج جواد رضی و حاج درویش عصاری در مسجد جوانان برگزار گردید. در این مجلس سید علیحسین نوروزی به بالای منبر رفت و در مورد آزادی، جهاد و کشتهشدگان روحانیون در زمان مشروطیت به خاطر دفاع از حقوق مردم و اینکه وظیفه جامعه روحانیت است از ظلم و ستمی که از طرف دولت و مامورین آن اعمال میشود دفاع و جلوگیری نمایند و مردم نیز در این مورد بایستی با روحانیون کمال همکاری را داشته باشند همان طوری که دارند و دستوراتی که امام خمینی میدهد همه به نفع ملت مسلمان ایران است، صحبتهایی نمود.»(۱۷)
جعفر شریف امامی پس از این اتفاق پیام تسلیتی برای آیتالله گلپایگانی فرستاد که پاسخ آیتالله باز در جهت مبارزات بود: «تلگراف تسلیت واصل، تسلی خاطر اینجانب وقتی فراهم میشود که مصائب وارده بر اسلام و قرآن مجید که قلب مبارک حضرت ولیعصر ارواحالعالمین لهالفداء را جریحهدار ساخته، جبران و نظام کامل اسلامی در مملکت فراهم گردد. از خطراتی که به واسطه وضع غیراسلامی آموزش و پرورش و مدارس مختلط و نشریات و مطبوعات گمراه کننده و تلقینات و تبلیغات الحادی و سپاه دانش دختران و پلیس و افسر زن و امور دیگر که شرف و حیثیت و عفت اجتماع را لکهدار نموده و فرزندان عزیز اسلام و تشیع را تهدید میکند به مراتب بیشتر از مرگ فرزندم متاسف میباشم. خداوند متعال همگان را بر آنچه خیر و صلاح و ترقی و آزادی و استقلال جامعه مسلمان در آن است هدایت فرماید.»(۱۸) فضای مراسمی که برای چهلم کشتهشدگان طبس برگزار شد هم وضعیتی مشابه فضای مراسم یادبود سید مهدی گلپایگانی داشت.
در حال و هوای پس از زلزله طبس شایعهای شکل گرفت که بر طبق آن این زلزله ناشی از دفن زبالههای اتمی تلقی شد. در گزارشی مربوط به سه روز بعد از زلزله از قول یکی از روحانیون تبریز، محمدعلی قاضی طباطبایی آمده: «از آن موقع که زبالههای اتمی ۳۳ کشور دنیا را در کویر لوت و اطراف طبس دفن کردند، آنجا مرتبا زلزله میشود، چون همان زبالهها منفجر میشوند. قبل از آن هم یک شهر چند هزار نفری را به کشتن دادند. اینها در نتیجه خیانتهای آنها است و بعدا اعلام میکنند اینجا سابقه زلزله وجود دارد، در صورتی که سابقه زلزله از همان روزی است که زبالههای اتمی را آنجا دفن کردهاند.»(۱۹) اکبر خلیلی در کتاب «گام به گام با انقلاب»، وجود این شایعه را تائید میکند: «… عدهای این زلزله را مستقیما به شاه نسبت میدهند و نظرشان این است که شاه به دولت آمریکا اجازه داده است تا فضولات اتمی را در کشور ما دفن کنند و این موجب چنین خرابیهایی شده است و گروهی میگویند این موضوع عمدی بوده و فضولات اتمی دارای شاستیهای انفجار هستند که مخصوصا شاه آنها را منفجر کرده تا افکار عمومی را به یک حادثه طبیعی جلب کند و این موضوع موقعی قوت میگیرد که یک فیزیکدان آلمانی نتیجه زلزله طبس را از عکسالعملهای مواد اتمی در خاورمیانه اعلام و آن را به اثبات میرساند…»(۲۰)
داستان این فیزیکدان آلمانی را در خبرهای بعد از وقوع زلزله به نقل از خبرگزاری فرانسه میتوان یافت: «پروفسور هانیز کامینسکی مدیر رصدخانه بوخوم آلمان غربی دیروز صریحا اظهار داشت که زلزله وحشتناک اخیر در ایران نتیجه انفجار یک بمب اتمی زیرزمینی شوروی در سیبری بوده است. پروفسور کامینسکی اعلام کرد شواهدی در دست دارد که وجود ارتباط بین انفجار یک بمب اتمی زیرزمینی در سمیپالانتیک (غرب سیبری) را و زمینلرزه وحشتناکی که در فاصله ۳۶ ساعت دورتر از محل انفجار اتمی شوروی در ایران روی داده است ثابت میکند.»(۲۱) البته مسئولان مرتبط در شوروی بلافاصله این موضوع را تکذیب کردند و گفتند کسانی که این قبیل اظهارنظرها را میکنند ظاهرا به هیچ وجه اطلاعی از زمینشناسی ندارند.(۲۲)
در متن گزارشی مربوط به اوایل آذرماه سال ۱۳۵۷، درباره دفن زبالههای اتمی در کویر ایران که عنوان «جامعه روحانیت طبس» در پایین آن به چشم میخورد، خطاب به امام به همین موضوع پرداخته شده: «همان گونه که مستحضر هستید در حدود یک سال قبل، ایران یک قرارداد اتمی با کشورهای امپریالیستی سوئد، آلمان غربی، آمریکا و اتریش به امضا رساند که بر اساس آن غربیها بتوانند زبالههای اتمی خود را در کویر مرکزی ایران دفن کنند. در رابطه با این موضوع یک شرکت خارجی در تاریخ ۱۸ فروردین سال ۵۷ در طبس و اطراف آن مشغول به کار شد… همه چیز عادی بود تا آنکه شامگاه شنبه ۲۵ شهریورماه پیش آمد که ناگهان در ساعت ۷/۵ به فاصله دو ثانیه طبس و توابع آن با خاک یکسان شد و ۲۷ هزار نفر انسان مظلوم حاشیه کویر قربانی یک توطئه بینالمللی شدند. مردم طبس معتقدند که این حادثه یک حادثه طبیعی نبوده و بر اثر یک آزمایش اتمی [که] در کویر ایران انجام شده صورت گرفته است…»(۲۳) بعد هم دلایلی برای تائید این ادعا ارائه شده است. در خاطرات سرلشکر فیروزآبادی(۲۴) و همچنین کتاب «طبس قربانی پیشگام انقلاب»(۲۵)، هم به این موضوع پرداخته شده است. در کتاب «طبس قربانی پیشگام انقلاب» حتی متن اسنادی از موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران ارائه شده که در آنها زلزله طبس را زلزلهای طبیعی اعلام کردهاند.(۲۶)
در فضای مبارزاتی سال ۵۷ حتی برپایی یک نمایشگاه عکس از زلزله طبس هم میتوانست به محلی برای مقابله با رژیم تبدیل شود. مهرماه آن سال نمایشگاه عکسی با عنوان زلزله طبس در دانشگاه پهلوی شیراز برگزار شد که در واقع تبدیل به فرصتی برای مبارزات دانشجویان علیه رژیم شد. ساواک در گزارشی به توصیف بعضی از عکسهای آن نمایشگاه پرداخته و به عنوان نمونه آورده: «… زیر عکسی نوشته شده بود خانههای دولتی زلزله طبس آسیب ندیدند ولی خانههای مردم ویران شد… روی تابلوی بزرگی نوشته شده- استثمار- طبس- استعمار… عکسی از سربازان مشاهده شد که چادری برای خودشان برپا کرده بودند و زیر آن نوشته شده بود این است کمک ارتش و کد ۶۶ به مردم.»(۲۷) در گزارشی دیگر هم حکایت نمایشگاه عکس طبس این طور منعکس شده است: «در نمایشگاه عکس زلزله طبس در داخل دانشکده ادبیات شعار مضره بر علیه کد ۲۶ نوشته شده، ضمنا ورود عموم به نمایشگاه فوق آزاد است و طلاب و طبقات مختلف از آن دیدن مینمایند و آن محل مرکز توزیع اعلامیه مضره و تبلیغات سوء شده است.»(۲۸)
خط فاصلهای که پررنگ شد
به هر حال زلزله طبس خط فاصله میان مبارزان و رژیم را پررنگتر کرد: «در واقعه طبس، شکاف میان دولت و ملت چنان عمیق بود که هر کس به این منطقه پای میگذاشت، حضور دو حاکمیت را در آنجا به خوبی حس میکرد…»(۲۹) به قول میشل فوکو که همزمان با زلزله طبس سفری به ایران داشت، زمینی که لرزید دو اردوی متخاصم را بهتر از همیشه مشخص ساخت.(۳۰) چنانکه به نظر میرسد اردوی مبارزان در امدادرسانی نسبت به حکومت شرایط مساعدی داشت: «یکی از خبرنگاران، در گزارش تلفنی خود که از مشهد مخابره کرد، و به دلیل ماده ۵ قانون حکومت نظامی و سانسور مطبوعات تنها در آرشیو کیهان بایگانی شده، گفت: با وجود نیاز شدید که مردم به کمک دارند، چندان تمایلی به قبول کمکهای دولت نشان نمیدهند اما وجود آیتالله صدوقی- که از سوی امام خمینی(س) به منطقه آمده است- آنقدر موثر است که مردم تمام خواستهای خود را با ایشان مطرح میکنند.»(۳۱)
حجتالاسلام علیاکبر ناطق نوری که در زمان زلزله طبس برای کمکرسانی حضور داشت، در خاطرات خود از زلزله طبس اشارهای به پایگاه امام خمینی در آن روزها دارد: «یک روز سرهنگی که رئیس شهربانی طبس بود به سراغمان آمد. گفتیم: “جناب سرهنگ چه شده؟”، گفت: “سرلشکر صانعی، فرمانده لشکر شما را خواسته.” اول ترسیدیم، بعد سه تایی بلند شدیم رفتیم. به جلوی چادر که رسیدیم دیدیم روی میز این آقا میوه و بیسکویت است. فهمیدیم که موضوع مهمی نیست. وقتی وارد شدیم، خیلی احترام گذاشت و مودبانه برخورد کرد. من هم دوستان را معرفی کردم؛ ولی خودم را لو ندادم. ایشان گفت: “زحمت شما زیاد شد، فقط خواستم با شما آشنا بشوم و از شما تشکر کنم. ما یک لشکر آدم اینجا آوردیم، ولی به اندازه این اردوگاه شما نتوانستیم به زلزلهزدگان کمک کنیم.” برایمان جالب بود که این سرلشکر آدم منصف و مودبی است…»(۳۲) شاید به دلیل همین جایگاه بود که چنانکه سرلشکر سید حسن فیروزآبادی میگوید، فرمانده ژاندارمری منطقه طبس در آن زمان با تهدید خواستار جمع شدن پایگاه امام خمینی بود.(۳۳)
به این ترتیب زلزله طبس به جای اینکه تاثیری منفی در جریان مبارزات ضد رژیم داشته باشد، نه تنها توقفی در مبارزات ایجاد نکرد که حتی در شکلی تازه باعث تداوم آن هم شد. چند ماه پس از زلزله و البته پس از پیروزی انقلاب، کتابی با عنوان «طبس؛ قربانی پیشگام انقلاب» به قلم «محمدرضا زجاجی»، کسی که از نزدیک جریانات پس از زلزله را لمس کرده بود، منتشر شد که در آن به شرح رویدادهای پس از زلزله طبس پرداخته شده است. در مقدمه این کتاب احساس پرشور یک انقلابی نسبت به تاثیر زلزله طبس در جریان انقلاب این طور نمایان است: «… میتوان گفت: مرگ کویر، احیای نهضت اسلامی، و طبس قربانی پیشگام انقلاب، و نقطه بزرگ همبستگی کامل، بین تمامی آحاد ملت شریف ایران بود. و قلبهای پرخروش کویر با نثار خون خود، نهال نهضت را آبیاری کردند. آری طبس، شهادت را با آغوش باز استقبال، و از شوق آزادی و اسلام، خود را به پای انقلاب اصیل مسلمان ایران، و رهبری آن قربان کرد. و خون پاک شهدای زلزله ۲۵ شهریور طبس نهضت را یاری داده، دودمان کثیف پهلوی را همه جا چون سایه مرگ دنبال نموده، و هنوز هم ادامه مسیر میدهد، تا شاه و همسرش و دیگر همدستان خائنش را به خون کشیده، و نابود سازد…»(۳۴)
پینوشتها:
۱– گزارش زلزله ۲۵ شهریور ۱۳۵۷ طبس و نمودارهای شتاب حرکتی ضربه اصلی و ارقام تصحیح نشده آن، تهیهکنندگان: علیاکبر معینفر و حشمتالله ادیب نظری، مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن وزارت مسکن و شهرسازی، ص۱
۲- همان
۳- روزنامه اطلاعات، دوشنبه ۲۷ شهریور ۵۷
۴- روزنامه اطلاعات، پنجشنبه ۳۰ شهریور ۵۷
۵- همان
۶- روزنامه اطلاعات، دوشنبه ۲۷ شهریور ۵۷
۷- سفیر ۷ هزار روزه (خاطرات سید تقی موسوی درچهای)، به کوشش حسین روحانی صدر، انتشارات سوره مهر، صص ۶۱۴ و ۶۱۵
۸- از سید ضیاء تا بختیار، مسعود بهنود، سازمان انتشارات جاویدان، ص ۷۸۹
۹- عبور از شط شب (خاطرات علیمحمد بشارتی جهرمی)، تدوین: احمد رشیدی، مصاحبهگر: مرتضی میردار، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص ۱۷۱ و ۱۷۲
۱۰- گنجینه دل: خاطرات سرلشکر دکتر سید حسن فیروزآبادی، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، ص۱۴۳
۱۱- غرور و سقوط، سر آنتونی پارسونز، ترجمه: دکتر منوچهر راستین، انتشارات هفته، ص ۱۲۲
۱۲- یاران امام به روایت اسناد ساواک: شهید آیتالله حاج شیخ محمد صدوقی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص ۳۷۷
6- خاطرات و اسناد
سندی مبنی بر احداث خانه های تعدادی از زلزله زدگان
توسط دار التبلیغ اسلامی قم در کریت طبس
منبع سند : وبلاگ کریت
گزارش از: علي اكبر برقي- خبرنگاركيهان در طبس
از آن روزها تاكنون بيش از 3 دهه مي گذرد، روزهاي تلخ، پرالتهاب و غم باري كه هرگز از حافظه تاريخي شهروندان شهر من طبس، پاك نمي شود. روزهايي كه طبس اين عروس كوير گويا به گهواره اي بدل شده بود كه لالايي مرگ را براي ساكنانش زمزمه مي كرد. اجساد كودكان، گورهاي دسته جمعي، خانه هاي ويران شده و مادربزرگم كه آوار امانش نداد تا از سجده نماز برخيزد و…
اما در ميان اين تلخي ها آنچه براي من و همشهريان طبس كه آن لحظات را درك كردند و همه نسل هاي آينده كه خاطرات آن روزها را مي خوانند درس ها و عبرت هايي است كه از آن بر جاي مانده است. اينكه مردمي در اوج محنت و مصيبت همچنان به ارزش ها وفادار باشند، اينكه چگونه خداوند تنها پس از لحظاتي فقرا و اغنيا يك شهر را همسان و هم سطح مي سازد، اينكه چگونه در اوج بلاو گرفتاري از صفوف بندگان نااميد خدا جدا شويم و در لابه لاي اضطراب و دلهره به درس ها و نكته ها توجه كنيم. به همين منظور در راستاي گرامي داشت ياد و خاطره قربانيان اين حادثه و يادآوري بخشي از خاطرات آن با تني چند از عزيزاني كه آن لحظات را درك كرده اند به گفت وگو نشستيم كه اميد است مورد توجه قرار گيرد.
97 نفر از اقوام نزديك خود را از دست دادم
غلامحسين سلاميان كه در زمان وقوع زلزله طبس جوان 20 ساله اي بود در گفت وگو با ما، خاطرات خود را از آن شب به يادماندني و پرالتهاب اينطور بازگو مي كند؛
بنده حقير نيز در زمره اين عزيزان هستم كه در روز 25 شهريور مطابق با 14 شوال در حالي كه دو هفته از ماه مبارك رمضان سپري شده بود غم بزرگي را در عنفوان جواني در حاليكه 20 سال بيشتر نداشتم با تمام وجود لمس كردم. زيرا در آن روز من كليه عزيزانم را از جمله پدر، مادر، برادر و خواهرانم و چندين نفر از اقوام نزديك حدود 97 نفر را در آن شب هنگاميكه بايد نور ماه چراغي براي روشن كردن خرابه ها مي شد تا مردم بازمانده بتوانند عزيزان خود را از ميان خروارها خشت و خاك پيدا كنند و مجروحين را نجات دهند ماه هم نقاب بر چهره گرفت و در ماه گرفتگي كامل غم مضاعفي بر دل همه گذاشت آنچه كه براي من به عنوان يك درس بزرگ و نشانه اي از عظمت و قدرت لايزال الهي بود حوادثي بود كه در آن شب ظلماني اتفاق افتاد.
نجات كودك 3 ساله اي بود كه به لطف خدا پس از 72 ساعت زنده از زير خروارها خاك بيرون آورده شد.
اما به دليل اينكه سال 57 زمان برگزاري تظاهرات و اعلام مخالفت ها عليه نظام ستمگر 2500 ساله شاهنشاهي بود لذا اين اتفاق حركت همه مردم بويژه طبسي هاي عزيز را كه فقط توسط نيروهاي مردمي و روحانيت معظم به ويژه شهيد بزرگوار آيت الله صدوقي(ره) كمك رساني مي شدند تندتر كرد و مبارزات شدت بيشتري پيدا كرد. و نكته آخر اينكه در آن شب تلخ دارا و ندار در كنار يكديگر تمام مايملك خود را از دست داده بودند و در واقع صحنه اي از روز رستاخيز را تداعي مي كرد كه هر كس سعي مي كرد به نحوي خود را از اين گرفتاري بزرگ نجات دهد.
مادرم را ديدم كه دست تنها عضو خانواده ام را در دست داشت؛
سيد عنايت الله قريشي، استاد دانشگاه و عضو شوراي اسلامي شهر طبس خاطرات خود را از فاجعه انساني در طبس اين طور بيان مي كند: آن موقع من به علت نافرماني از دستورات رئيس وقت سپاه دانش سراوان شب هفتمي بود كه در ژاندارمري سراوان بازداشت بودم. آن شب را تا صبح با اضطراب و دلهره سپري كردم تا اينكه روز بعد حدودا ساعت 11 يكي از دوستان همشهري خبر زلزله طبس را به من داد. تا توانستم رضايت مسئولين وقت را براي گرفتن مرخصي جلب كنم نزديك غروب شده بود نهايتاً 10 صبح روز دوشنبه 27 شهريور به طبس رسيدم آثار زلزله از ديهوك 85 كيلومتري طبس كاملاهويدا بود روستاهاي بين راه با خاك يكسان شده بود. منزلمان در ورودي شهر بود به دنبال پدر و مادرم مي گشتم همه شهر به تل خاكي تبديل شده بود. در بين انبوه آوارها از دور چشمم به پدرم افتاد، آنقدر آثار غم از دست دادن فرزندان و… پدرم را متاثر كرده بود كه باور نمي كردم ايشان اينقدر شكسته شده باشند فكر مي كردم پدر به خيالم رسيده اند و من اشتباهي گرفته ام ولي حدسم درست بود نزديكتر كه شدم مادرم را ناله كنان و آه كشان ديدم كه دست تنها خواهر باقي مانده ام را در دست داشتند و به محض ديدن من مرا در آغوش كشيدند و گريه كنان گفتند سيدحبيب رفت، سيدجعفر رفت، طيبه سادات هم رفت خواهرم، عمه ات، عمويم و… بيچاره شديم، بدبخت شديم
نكته قابل توجه ديگر، نقش روحانيت در امدادرساني به مردم مظلوم و مصيبت زده طبس بود.
خدا خيرشان دهد روحانيون معظم را اكيپ امدادي در باغ گلشن طبس مستقر كرده بودند روي چادرهاي امدادي نوشته شده بود گروه امداد امام… پنج نقطه يعني خ م ي ن ي(خميني) آخه عوامل رژيم شاه مانع مي شدند كه نام امام(ره) بر روي چادرها نوشته شود. گروه امداد امام سنگ تمام گذاشته بودند از طبح غذا تا وسايل زندگي و حتي ساختن خانه براي مردم شبها در قسمت بالاي باغ گلشن سخنراني داشتند. يك شب آيت الله خامنه اي (رهبر معظم انقلاب اسلامي) يك شب آقاي هاشمي نژاد (شهيد) يك شب آيت الله واعظ و آقاي ناطق نوري و… مردم را دلداري ميدادند. فرزند آيت الله گلپايگاني در راه خدمت رساني در سانحه تصادف به لقاءالله پيوستند خدا رحمتشان كند.
حجت الاسلام مهاجريان امام جمعه طبس كه در هنگام وقوع زلزله در شهر مقدس مشهد حضور داشته خاطرات خود را از زلزله 25 شهريور طبس اين طور بيان مي كند؛
زلزله طبس همزمان با اوج مبارزات مردم عليه رژيم ستمشاهي پهلوي بود كه تحقيقاً طبس و زلزله آن نقش موثري در سرعت و پيروزي انقلاب داشت. چون خودم شاهد بودم كه شخصيت هايي همچون مقام معظم رهبري- آيت الله هاشمي رفسنجاني، شهيد صدوقي و ساير نخبگان چگونه از فرصت پيش آمده در جهت تبيين افكار حضرت امام و بيان ظلم هاي رژيم ستمشاهي استفاده مي كنند.
وي خاطرنشان مي نمايد: روز پنجم زلزله بود كه شاه با هواپيماي نظامي به طبس آمد مردم در فرودگاه جمع شدند و با مرگ بر شاه و مرگ بر شاه گفتن، نگذاشتند كه شاه ملعون به داخل شهر بيايد و از همانجا پرواز كرد و به تهران برگشت.
همچنين روزي كه شاه فرار كرد. هنوز زمان زيادي از زلزله نگذشته بود كه به محض اينكه اخبار خبر فرار شاه را اعلام كرد عليرغم اينكه مردم مصيبت زده بودند. دنبال چوب و حلب مي گشتند كه سروصدايي ايجاد كنند و بدينوسيله خوشحالي كنند.
لذا زلزله طبس در شتاب دادن به موتور انقلاب بسيار موثر بوده و من بارها گفته ام، اگر زلزله طبس خرابيها وتلفاتي داشته اما چون يك سهم در پيروزي انقلاب اسلامي داشته تلخي آن در كام مردم ما گوارا شده. براي همين هم مردم از مسئولين انتظار دارند درست است كه توجه زيادي به طبس شده و مردم هم قدردان و شكرگذار هستند اما باز بايستي به طبس يك توجه ويژه و عنايت خاص بشود و به خواسته هاي بحق مردم بيشتر توجه شود.
مادربزرگم درحال سجده زير آوار مدفون شد
علي اكبر برقي از فرهنگيان طبس كه در هنگام وقوع زلزله 21سال داشت از حادثه تلخ زلزله طبس اين طور مي گويد: زلزله شهريور سال57، سال اول تربيت معلم بودم. باور كنيد صحراي محشر و قيامت را به چشم خود ديدم. ساعت 5/7 شب كه زلزله شد در يك چشم به هم زدن طبس عروس كوير با تمام زيبائيهايش به تلي از خاك تبديل شد و در اثر آن هزاران نفر جان باختند.
در جريان زلزله برق شهرستان قطع و از آنطرف ماه گرفتگي به وقوع پيوست و شهر در تاريكي محض فرو رفت و صداي ناله و ضجه بازماندگان از يك طرف و صداي كمك و آه و صداي بعضي ديگر از طرف ديگر فضاي شهر را پر كرده بود آن شب تا صبح طبس همانند گهواره در حركت بود و دم به دم زلزله هاي خفيف و شديد شهر را به دور خود مي پيچاند و تكان مي داد.
تا زمان زلزله كه 21سال سن داشتم يك مرده نديده بودم اما در زلزله صدها مرده را ديدم و خود شاهد به خاك سپاري ده ها نفر در گورهاي دسته جمعي بودم كه بدون نماز و غسل و كفن آنها را دفن مي كردند در بعد از زلزله نظاره گر اين بودم كه فقير و غني، رئيس و مرئوس، پير و جوان چطور در يك صف براي دريافت غذا و… مي ايستند.
همچنين در همسايگي ما در شب زلزله در جريان مراسم عروسي، عروس و داماد به همراه ده ها تن از شركت كنندگان در مراسم كه تا چند لحظه قبل آن مشغول شادي بودند جان خود را از دست دادند. مادربزرگم در حين خواندن نماز مغرب و عشا درحال سجده زير آوار مدفون و جان خود را از دست مي دهد و بعد از بيست روز از زير آوار بيرون آورده مي شود.
منبع : روزنامه كيهان، شماره 19745 به تاريخ 29/6/89، صفحه 11 (شهرستانها)
یادداشت ازدکتر آریامنش- خاطرات روز زلزله طبس 1357
دکترمحمد آریامنش . یادداشت را از محل اقامت کنونی – دربنگلور هند
زلزله در ساعت هفت و پنج دقیقه عصر به وقت محلی با بزرگای هفت و چهار رخ داد. رکورد شتابنگاری حاصله در محل ساختمان شیروخورشید طبس هنوز قوی ترین نگاشت شتابنگاری از نظر محتوی انرژی و و مشاهده شدن دامنه های بلند در فرکانسهای مختلف است. این زلزله با گسل زمینلرزه ای حدود هشتادکیلومتری و عمق حدود ده کیلومتر همراه بود. گسل زمینلرزه ای از فاصله حدود ده کیلومتری شهر طبس گلشن عبور می کرد. “گلشن” را به خاطر باغ گلشن به طبس می گفتند و هنوز میگویند. واقعا در منطقه بیابانی مرکزی ایران وجود واحه زیبائی مثل شهر طبس همچون نگینی درخشان بود. شهر طبس شهری بود با بناهای تاریخی فراوان و میراث فرهنگی مختلف که در آن زلزله کاملا ازبین رفت. عملا در اثر زلزله طبس چیزی از شهر باقی نماند. در این مورد به یادداشت سه روز پیش آقای دکتر آریامنش در زير آورده شده . او در همان لحظه زلزله در پهنه زلزله زده بود و آن شب وحشتناک را برایم با تاثرفراوان تعریف کرده است و گوشه ای از آن را در همین یادداشت خویش نیز آورده است. آنطور که دکتر آریامنش تعریف می کرد وقتی در طبس به دنبال بازماندگان می گشته اند، چون چیزی باقی نمانده بوده اولا باید می رفتند به باغ گلشن تا از نظر جغرافیائی خودشان را توجیه کنند و بدانند که به کدام سمت بروند. توجه کنید که شب تازه آغاز شده بوده و تاریکی مطلق – چون برق هم طبیعتا قطع شده بوده – با فریادها و ناله های مجروحان چه فضائی رابرای بازماندگان ایجاد کرده بود. حدود بیست هزار نفر از مردم در این زلزله کشته شدند. کانون زلزله در نزدیکی کریت واقع بود و خرابی ها از دیهوک در جنوب شرق تا اسفهک و سپس خود طبس گسترش می یافت. شهر طبس در مدت حدود سه سال بازسازی شد ولی شهری که امروز به عنوان طبس در قلب کویر مرکزی ایران وجود دارد نسبتی با طبس زیبای تاریخی قبل از زلزله ندارد! شهری است مثل همه شهر ها و حاشیه شهرهای تازه ساز – و اغلب بی هویت!- ایران. ای کاش برای بازسازی فکری به حال هویت تاریخی علاوه بر ساخت و ساز مقاوم در برابر زلزله میشد.
ضمنا زلزله طبس در بهبوهه انقلاب در ایران رخ داد – حدود یک هفته پس از واقعه هفده شهریور در تهران -. همان موقع ظاهرا در طبس رخداد زلزله را به انفجار -و رخدادی غیر طبیعی – در کویر نسبت می دهندکه البته بر اساس نگاشتهای برجای مانده از آن معلوم است درست نیست و کاملا بر اساس پژوهشهای متعدد مشخص شده است که زلزله طبس یک زلزله کاملا طبیعی بوده که پس از یک نبود لرزه ای طولانی – که هنوز نمی دانیم چند هزار ساله بوده است – اتفاق افتاد. آقای دکتر آریامنش حدود سه سال پیش تز فوق لیسانس خود را با دکتر عکاشه و اینجانب در طبس کار کردو نتیجه پژوهش او بسیار جالب بود. در آن تحقیق معلوم شد که سطح های زمینریختی یاژئومورفیک متعددی در پای دامنه کوههای شتری درشرق طبس وجود دارد که با گسلهای کواترنر از هم تفکیک می شوند. یکی از این گسلهای کواترنر همان گسل زمینلرزه ای طبس بود که اگر برای طبس و هر شهر دیگر ایران مطالعاتی نظیر آنچه درتز فوق لیسانس آقای آریامنش انجام شد انجام دهیم می توانیم مکان گسلهای کواترنر و – گسلهای زمینلرزه ای بالقوه بعدی را حدس بزنیم. یعنی بفهمیم که در زلزله های احتمالی بعدی چه محلهائی ممکن است گسیخته شود. چیزیکه حتی قبل از زلزله طبس قابل تشخیص بود. به هر حال هنوز برای شناخت دقیق زلزله طبس در آغاز راهیم. هنوز مطالعه دیرینه لرزه شناسی برای تعیین سن گسیختگی های قبلی در راستای گسل زمینلرزه ای طبس انجام نشده است و هنوز نمی دانیم نبود – گپ- لرزه ای طبس چند هزار ساله است. هنوز ریز پهنه بندی لرزه ای طبس صورت نگرفته است و همچنین هیچ تلاشی نیز برای باز زنده سازی بافت تاریخی (قبل از زلزله) و اساسا دوباره سازی بناهای تاریخی براساس مستندسازی های قبلی درطبس انجام نشده است. یکی از این مستند سازی ها در کتاب جالب” طبس، شهری که بود- نوشته مهندس دانش دوست” انجام شده است. در این مسیر باید شهرداری و شورای شهر طبس و نماینده طبس در مجلس شورای اسلامی پیشگام شوندو میراث فرهنگی رانیز به کمک بطلبند. هویت تاریخی طبس یاید به این شهربازگردد و اینکار را با دقت و تلاش و درس گیری از تجربیات صورت گرفته در سایر نقاط جهان می توان انجام داد. ضمنا اکنون شهر طبس بخشی از استان یزد است که بنابر این استانداری یزد و سایر نهادهای محلی یزد نیز باید به مطالعاتی که گفتم انجام نشده و باید انجام شود ، توجه کنند. غم انگیز این است که هنوز میشنوم که در ناحیه ای مثل طبس پروژه های عمرانی و معدنی بعضا بدون توجه به ملاحظات زلزله شناسی و مهندسی زلزله انجام میشوند. به هر حال یاد جان باختگان این زلزله را گرامی می داریم و به روانشان درود می فرستیم.
بنام خدا
موضوع انشا : تابستان را چگونه گذراندید ؟
تابستان سال 57 من کلاس چهارم دبستان را در بیرجند تمام کرده بودم بعد از تعطیل شدن مدرسه حدودا” تیر ماه بود که برای گذراندن تعطیلات به طبس رفتیم. آن سالها بدلیل شغل پدرم ، در بیرجند زندگی میکردیم و هر ساله تقریبا” اغلب تعطیلات را مخصوصا” عید نوروز و تابستان را به همراه خانواده به طبس می رفتیم ودر منزل خودمان واقع در میدان شاه آن زمان ایام را سپری میکردیم . شمال ما باغ گلشن طبس و دریای ما هم استخر آب روستاهای اطراف بود. .برادرم و خواهرم دوران دبیرستان خود را در طبس میگذراندند تا مادر بزرگ تنها نباشد . تابستان 57 خیلی قشنگ آغاز شد شاید زیبایی اش برای من این بود که وقتی به طبس رسیدیم پدرم به خاطر موفقیت در امتحانات برایم دوچرخه خریده بودند ، یادش بخیر آقای ضرابی یک کلام دوچرخه را با 320 تومان به پدرم فروخت ، مغازه ایشان دقیقا” کنار ساختمان مخابرات قبل از زلزله و دیوار به دیوار خانه ما بود ، و به عبارتی پشت مغازه های مسگر ها. هی .. یادش بخیر که چه صفایی داشت ، صبح زود صدای چکش مسگر ها بلند میشد و تا غروب ادامه داشت ، مخصوصا” تابستانها که بچه مدرسه ایها هرکدام قلم و چکشی بدست می گرفتند تا هم مشغول باشند و هم با حکاکی در سینی های مسین یادی از خود بجای گذاشته باشند .
شبهای باغ گلشن واقعا” زیبا بود ، اصلا آدم باور نمی کرد که در کویر است ،… بگذریم روزها می گذشت و می گذشت و ما باید با نزدیک شدن مدارس دوباره به بیرجند برمی گشتم ، روز 20 شهریور پدرم از بیرجند به طبس آمدند تا باتفاق به بیرجند برگردیم ، چند روزی بیشتر تا اول مهر باقی نمانده بود گفتتند سری به اقوام بزنیم و کم کم آماده برگشتن شویم ، حدودا” صبح روز 24 شهریور بود که برای خداحافظی از اقوام ساکن در اطرف طبس، از شهر خارج شدیم ، غافل از اینکه باید با طبسی های و فامیل ساکن در طبس خداحافظی کنیم ، مخصوصا” دختر عمه ام که آن روز اصرار داشت با ما همسفر شود ، ولی نشد ، های های گریه میکرد که دایی جان من هم می خواهم با شما بیایم . هیچ نمی دانستیم دیگر هیچوقت او را و حتی چهره معصومش را نخواهیم دیدید …. مادرش میگفت فردا، دایی بر میگردند و قرار است به امام زاده برویم ( امام زاده حسین بن موسی الکاظم) . به هر حال فردای آن روز با اصرار مادرم به طبس برنگشتیم، روز 25 شهریور قرار بود شام را در روستا و در نزد عموی مادرم باشیم که با اصرار ایشان حدود ساعت 5 غروب بود که به منزل ایشان رفتیم. هوا واقعا” گرم بود و از هر روز شاید گرمتر بود بر خلاف سایر روزها که اغلب طوفانی بود آن روز اصلا” طوفانی در کار نبود و روی همین اصل فرشی در ایوان پهن کردیم ومشغول صحبت بودیم دقایقی از ساعت 7 گذاشته بود ، آن وقتها در روستاها برق نبود و سر شب باید چراغهای توری را پر نفت می کردند که تا آخر شب که شب نشینی طول میکشید (به قول طبسی ها چراغانی) چراغ توری ، تاب آورد ، چراغ توری را تازه آماده کردند و آویزان بر زنجیر بلندی که به همین منظور از سقف بلند ایوان آویزان شده بود. هوا رفته رفته تاریک می شد ، در طبس ، چه در روستا ها و چه در شهر اغلب مردم معمولا چند تا مرغ و خروس و مرغابی و بو قلمون داشتند ، منازل اغلب بزرگ با حیاطهای بزرگ و حوض آبی هم در وسط حیاط بود که در آن ماهی نگهداری می شد.ما بچه ها در حیاط بازی میکردیم ناگهان فکر کردم چیزی در آب حوض افتاد ، و به سمت دریاچه رفتیم ماهی ها به سطح آب آمده بودند و هراسان بودند همزمان صدای بوقلمون ها پیشی گرفته بود و در پی آن سایر ماکیان همصدا شده بودند و بال بال میزدند و بی تابی می کردند. ، تقریبا” در چند لحظه ظاهرا” این صدا از تمام روستا بگوش میرسید ، خفاشها به طرز عجیبی از این طرف به آن طرف و از آن طرف به این طرف در پرواز بودند ، البته همه این اتفاقات شاید یک تا دو دقیقه شاید هم کمتر طول کشید ، خیلی دقت نداشتیم ، ولی آنقدر موضوع غیر عادی بود که توجه همه جلب شده بود. ناگهان یکی از بستگان که تجربه تلخ زلزله فردوس را به خاطر داشت فریا زد چراغ توری دارد تکان میخورد ممکن است زلزله باشد ، دقیقا” خاطرم هست هنوز هیچ کس هیچ عکس العمل خاصی را نشان نداد ه بود که صدای کوبید ه ای ( مثل جسم سنگینی که از پشت بام می افتد ) فضا را پر کرد و زمین به شدت شروع به تکان خوردن کرد ، چراغی که آویزان بود ابتدا حالت پاندولی داشت و لی در یک لحظه حا لت تقریبا” چرخشی بخود گرفته بود ، زلزله فرا رسید تقریبا” رو طاقچه ها واقعا” چیزی نماند و آنجه بر آن نهاده بودیم بر زمین افتاد. سبوهای آب که بر دیوارها تکیه داده شده بود افتاد و شکست ، ایوانها ترک برداشت ولی هنوز از طبس خبری نبود ، حدود ساعت 9 بود که یکی از اقوام که جان سالم از زلزله طبس بدر برده بود ، سراسیمه وارد شد …و فریاد زد .. طبس…طبس…….. و شروع کرد به فریاد و ناله و در جایش نشست… که … همه مردند…. همه رفتند… طبس خراب شد….. راستش در آن لحظه فقط گریه و ناله ….بود … پدرم فورا” جوانها را جمع کردند و گفتند سریعا” هرچه بیل و کلنگ و چراغ قوه دارید با خودتان بر دارید .تا برویم . یادم هست چندین دبه 20 لیتری هم آب برداشتیم و تقریبا” وانت پراز نیروی کمکی به راه افتایم هرچه به طبس نزدیکتر می شدیم موضوع را بیشتر حس می کردیم..پسلرزه ها ی زلزله کاملا” واضح بود چندین بار ماشین از جاده منحرف شد …. من خودم که حتی پسلرزه های 2 سال بعد زلزله طبس را شاهد بودم و در منطقه قاینات ( زلزله زیرکوه 1378) هم حضور داشتم .. چنان پسلرزه های را ندیدم … مثل آدمی که تب لرز دارد ،واقعا” زمین میلرزید ….. 40 یا 50 دقیقه طول کشید که به طبس رسیدم، شهر در غبار و تاریکی بود … فریاد و فغان همه جا را پر کرده بود…….البته هنوز دیوارهایی بر جا بود که بعدا” و در اثر پس لزره ها خراب شد… خیابان باغ گلشن تقریبا” مسدود بود ، هیچ جایی قابل شناسایی نبود ، یبشتر از روی درختها و آب انبارها می شد حدود آدرس را پیدا کرد. آب انبارها آگر چه آسیب دیده بود ولی پا برجا مانده بود ….. منزلمان که ادرس کاملا سر راستی داشت و دور میدان مرکزی شهر بود را با زحمت پیدا کردیم …. صدای ناله اجازه نمی داد از کجا شروع کنیم ….. دقایقی بعد از کند و کاو پیکر مادر بزرگم را یافتیم ، خدایش رحمت کند …لحظات سختی بود …. تا صبح کند و کاو ادامه داشت مرده و زنده …از زیر خروارها خاک بیرون کشیده میشدند……زمین حرارت داشت شب طوفانی شده بود و ماه گرفتگی بر شدت تاریکی و غربت افزوده بود…… دوست داشتیم به هر ناله ای پاسخ بدهیم ولی واقعا” امکان ناپذیر بود…. دیوارهای گلین و پهن بر سر هر جنبنده ای فرود آمده بود در اولین لحظات او را به دیار ابدی فرستاد و آنان که فریاد داشتند یا آنان بودند که در سردابها ( زیرزمین) بودند و یا آنان بودند که در مسیرهای رفت و آمد تقریبا” آوار کمتری را تحمل می کردند …..صبح نزدیک می شد و با طلوع فجر خرابی طبس نمایانتر می شد……نزدیک صبح بود که پس از تلاش فراوان پیکر دیگر بستگان هم تقریبا بدست آمد ، اغلب جنازه ها فقط از روی لباس شناخنه می شدند و گرنه قابل شناسایی نبودند……شاید اولین گروههایی که به امام زاده رسیدیم ما بودیم ….. تا مکانی را برای دفن اجساد بیابیم ….زمین طبس که قبلا” با بیل دستی قابل حفر بود ، آن روز با کلنگ کنده نمی شد ، گویی خاک غربال شده را غلطک کوبی نموده بودند…… به همین دلیل اغلب جنازه ها در گورستانهای جمعی دفن شد که به ماشین های سنگین حفر شده بود . …… باد سرد صبحگاهی کویر، بوی مرگ طبس را به چهار سوی عالم برد و روز بعد رادیو با اعلام خبر زلزله طبس، مردمی را روانه طبس نمود تا به فر یاد آسیب دیدگان برسند….. اگرچه افرادی حتی تا روزهای بعد از زلزله از مرگ نجات یافتند ولی تقریبا” بسیاری از ساکنان طبس در اولین دقایق جان باختند …… و چه راست می گفت عمه ام که فردا قرار است همه با هم به امام زاده برویم …..روحشان شاد و یادشان گرامی باد
….اگرچه از آن صبح سالیان سال میگذرد … امام زاده بازسازی شد و شهر عوض شد ولی چهره به خاک خفته طبس در آن روز برای بازماندگان زلزله فراموش نشدنی است… طبس را اگر هزاران بار زیباتر از قبل بسازند بازهم برای طبسیها ،آن طبس نمی شود
به یاد زلزله طبس
تمام دهكده لرزيد و خشم عرش عيان شد
دو استكان پر از چاي روي فرش روان شد
حريق سركش سوزان شرر به خرمن جان زد
بسوخت هرچه در آن بود و كوس كن فيكان زد
گلي ز خواب سحرگه پريد و مادر خود خواست
به خواب بود كه ناگه خروش دهكده برخاست
ستون خانه بلرزيد و سقف خانه فرو شد
جهان روي به زير و خرابِ زير به رو شد
عروسكش كه پدر عيد سال پيش به او داد
سرش ز خاك برون و دهان گشوده به فرياد
گلي عروسك زخمي ز زير خاك در آورد
فشرد بر بغلش تا كه كم كند مَگَرش درد
فضاي دهكده پر شد ز داد و ناله و شيون
فتاده بود به هر سو شكستههاي سر و تن
گلي بديد پدر را به زير تخته و الوار
دويد و رفت كنارش به گريههاي جنون وار
اميدها همه بر باد و عاشقان همه در خاك
ستارهها همه خاموش و سينهها همه پر چاك
شكست و سوخت به رعدي تمام دهكده در خواب
دو قطره اشك فرو ريخت دخترِ شبِ مهتاب
مستندی از خاطرات شهروندان طبسی از زلزله 25 شهریور 1357
…………….
9- مقاله تخصصی به زبان انگلیسی
Technical articles in English
روی تصویر کلیک کنید
Click on the image to see a specialist article
کلیه حقوق برای سایت ” دانشنامه طبس گلشن ” محفوظ است
استفاده از مطالب و تصاویر با ذکر منبع ” دانشنامه طبس گلشن ” مجاز است
بسیار جالب بود زحمت کشیده بودید
جالب بود ولی غلط املایی دارد….
حاظر = غلط
حاضر = درست
این اشتباه فاحش و مشابه آن باعث میشه شما خیلی از طرفدارهاتونو از دست بدهید و این یعنی ریزش مخاطب و افزایش رنکینگ سایت در الکسا.
تشکر از زحماتتون جالب بود
خیلی خوب بود