سفرنامه تور طبس
مورخ 7 الی 10 فروردین 93
پویا ملاحسنی
گروه گردشگری البرز من
………………………………
کشور پهناور ایران پر از رمز و راز و دیدنی های نا دیده هست . هر گوشه از این خاک داستان و قصه ای داره که برای پی بردن به اون ها باید کوله رو بست و بند کفش ها رو محکم کرد و دل رو به بی کران این دیار زد .
از مصر تا نایبند برنامه سفر نوروزی البرزمن برای آشنایی با قسمتی از این بی کران بود .
صبح روز بعد صبحانه رو خیلی زود خوردیم و راه افتادیم به سمت طبس توی راه بچه ها شادی هاشون رو با هم همونطور که مدنظر گویک بود تقسیم میکردند و هر چی بیشتر میگذشت ابعاد تازه ای از شخصیت با صفای آقا فرهاد کشف میشد..
روز دوم سفر بعد از صرف ناهار در رستوران باغ مجنون طبس ( به علت تاخیر در سرویس دهی برنامه بازدید از باغ گلشن جا به جا شد) به سمت روستای خرو حرکت کردیم تا از چشمه مرتضی علی دیدن کنیم…
در دل رشته کوه شتری دره ای متفاوت قرار گرفته که رودخانه ای خاص در اون جریان داره.. رود خونه ای با آب سرد و گرم … چشمه های آب گرم مرتضی علی که از دیواره های صخره ای ای تنگه سرازیر میشن مقصد گروه البرزمن بود … پاچه های شلوار هامون رو تا زدیم و وارد تنگه شدیم…. مناظر متفاوت و زیبای منطقه برای همسفرها تازگی داشت بعد از بازدید از چشمه های آبگرم مسیر رودخونه رو ادامه دادیم تا به طاق شاه عباسی برسیم متاسفانه قسمتی از مسیر رو آب شسته بود برای همین همه نتوانستند از طاق دیدن کنند … با تعدادی از بچه ها طاق رو دیدیم و عکس های یادگاری گرفتیم و پیاده روی برای برگشت به اتوبوس آغاز شد.
بعد از روستای خرو به هتل برگشتیم تا بچه ها کمی استراحت کنند و بعد از استراحت از باغ گلشن دیدن کنند …
صبح روز سوم بعد از خوابی مفصل و استراحت به سمت ازمیغان حرکت کردیم و پیاده روی کنار رودخونه و نخل های استوار و زمین های زراعی همه و همه مناظر بی نظیری رو درست کرده بودند….. کنار تخت عروس اتراق کردیم و همسفرهای بی قرار طاقت نیاوردند و تنی به آب زدند از جمله خود بنده …
یکی از محلی های ازمیغان کار خطرناکی کرد و از ارتفاع بلندی داخل آب پرید که خدا رو شکر کشته یا زخمی نشد…
بعد از آبتنی و دیدن آبتنی و همین طور مطالعه قسمت آخر کتاب هری پاتر کنار رودخونه چایی و آویشن ذغالی خوردیم و به سمت اتوبوس حرکت کردبم تا برای ناهار به روستای اصفهک بریم و تجربه ای کاملا متفاوت داشته باشیم …
خوردن ناهار داخل تکیه اصفهک و پیاده روی داخل خرابه های زلزله زده ی اصفهک و چایی خوردن توی حمام قدیمی روستا
خیلی زود از اصفهک خداحافظی کردیم و به سمت نایبند حرکت کردیم ….
طوفانی در راه بود …
قبل از غروب خورشید به نایبند رسیدیم ..آخرین نوار های طلایی خورشید روی خونه های کاه گلی روستا و نخل های پایین دست فقط و فقط حیرت رو به همراه داشت و بس.
و طوفانی که دور ما در جریان بود.. طوفان زندگی ، جنب و جوشی عجیب در این تک افتاده ی بیابانی حضور داشت … بچه های روستا ما رو دوره کردند و توی کوچه پس کوچه های روستا همراه ما بودن .. محمد یه جورایی رییس همشون بود و بقیه به حرفش گوش میکردند و ما رو مثل یک لیدر همراهی میکرد… همینجا بود که آقا فرهاد دل در گروی یکی از این طوفانی ها داد و تا آخر سفر هم داستان ها داشتیم سر این قضیه.
نایبند رو مثل رازی که فاش نشده با حیرتی تمام پشت سر گذاشتیم و به سمت هتل حرکت کردیم در مسیر برگشت چه اتفاق ها که نیوفتاد مسابقه ای هیجانی با داورانی کار بلد (آقای معلم و خانم معلم، وحید بیگدلی، خانم قاسمی و آقا فرهاد) که در آخر میثم و الهام کاپ قهرمانی رو بالای سر بردند.
دیر وقت به هتل رسیدیم و شام رو خوردیم و سریع به خواب رفتیم.
روز چهارم بعد از صبحانه به سمت جندق حرکت کردیم در مسیر کنار دریاچه نمک ایستادیم و حسابی عکس گرفتیم…
ناهار روز برگشت هم پیش آقا ابراهیم داخل قلعه جندق بودیم .. قیمه ی خوشمزه ای در انتظار ما بود. قبل از حاضر شدن غذا داخل خونه، آقای علیرضا با تنبورش حال حسابی ای به همه همسفرها دادند و چند قطعه ای رو برامون نواختن…
با شکم های پر و لب هایی خندان باز سوار اتوبوس شدیم تا سفر رو تمام کنیم و به خونه هامون برگردیم.
توی مسیر بازی دیگه ای انجام دادیم که به صورت خلاصه اسم دو میوه توش جاودانه شد : آلو و شلیل ..
قبل از رسیدن به کرج بچه ها دو گروه شدند ، گروه آلو و گروه شلیل و مسابقه متارنه با جدیتی تمام دنبال شد که آخر مساوی به پایان رسید…
آقای علیرضا هم به همراه احمدرضا چند قطعه موسیقی دیگه نواختند که بی نظیر بود …..
خیلی سریع هم چهار روز سفر به پایان رسید و خاطرات جدیدی به کتاب زندگی ما اضافه شد .. چهار روز رفاقت ، صمیمیت و همدلی
از تک تک شما دوستان که با ما همسفر بودید تشکر میکنم و امیدوارم باز در کنار شما دوستان لحظات خوبی داشته باشم…
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد…
پاسخ دهید